برای محصولات بیشتر کلیک کنید.
هیچ محصولی پیدا نشد.
بخش های دیگر مجله

فانتزی مگ

آخرین کامنت‌ها

۱۰ سریالی که با یه شروع طوفانی جذبمون کردن، ولی پایانشون نابودمون کرد!

81 بازدید 49 لایک

زمان مطالعه: 5 دقیقه


وقتی یه سریال تلویزیونی یه قسمت پایلوت فراموش‌نشدنی داشته باشه، همون اول کار مخاطب رو به خودش جذب می‌کنه و باعث می‌شه کنجکاو بشه که بعدش قراره چی بشه. این جذابیت می‌تونه به خاطر شخصیت‌ها، کیفیت بالای تولید یا پیچش‌های غیرمنتظره باشه، اما اگه قسمت آخر سریال ضعیف و ناامیدکننده از آب دربیاد، می‌تونه یه لکه سیاه روی کارنامه‌ی اون سریال بذاره و حتی باعث بشه توی لیست بدترین پایان‌های تلویزیونی قرار بگیره.

باورنکردنیه، ولی این سریال‌ها هر دو حالت رو تجربه کردن؛ یعنی با قدرت شروع کردن و حسابی مخاطب رو درگیر کردن، اما قسمت آخرشون باعث شد که بیننده‌ها به این فکر کنن که آیا اصلاً ارزش این همه وقت گذاشتن رو داشت یا نه. این سریال‌ها عملاً معنی واقعی «مهم‌تر بودنِ مسیر از مقصد» هستن. هرچند قسمت اولشون همیشه یه کلاسیک باقی می‌مونه، ولی طرفدارا ترجیح می‌دن قسمت آخرش رو نادیده بگیرن. این معیارها برای کلی سریال معروف مثل «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones)، «دکستر» (Dexter) و «فلش» (The Flash) هم صدق می‌کنه.


۱۰ - «آکادمی آمبرلا» (The Umbrella Academy) یه داستان عجیب و غریب و سرگرم‌کننده داشت، ولی پایان عجولانه‌ای خرابش کرد!

تعداد فصل‌ها: ۴

قسمت پایلوت: «ما فقط توی مراسم عروسی و خاکسپاری همدیگه رو می‌بینیم» (We Only See Each Other at Weddings and Funerals) - امتیاز IMDb: ۷.۷
قسمت آخر: «پایانِ آغاز» (End of the Beginning) - امتیاز IMDb: ۴.۹

بر اساس یه سری کامیک گرافیکی از «جرارد وی» (Gerard Way)، سریال «آکادمی آمبرلا» وقتی توی ۲۰۱۹ روی نتفلیکس اومد، به یه پدیده تبدیل شد. داستانش درباره‌ی شش خواهر و برادر خوانده‌ی دارای قدرت‌های ویژه‌ست که برای خاکسپاری پدرشون دور هم جمع می‌شن، اما درگیر ماجراهایی برای نجات دنیا از آخرالزمان می‌شن. قسمت پایلوت سریال خیلی خوب فضای عجیب‌وغریب و سبک خاص داستان رو برای مخاطبا، چه طرفدارای کامیک و چه تازه‌واردها، جا می‌ندازه.

وقتی خواهر و برادرهای «هارگریوز» (Hargreeves) دوباره دور هم جمع می‌شن، بیننده‌ها یه دید کلی از قدرت‌ها، گذشته‌ی سختشون و حتی یه صحنه‌ی رقص به‌یادماندنی روی آهنگ I Think We're Alone Now از «تیفانی» (Tiffany) پیدا می‌کنن. این سریال چهار فصل ادامه داشت و تا آخرین لحظه هم عجیب‌وغریب بودن خودش رو حفظ کرد، ولی بیشتر طرفدارا معتقدن که فصل آخر ناامیدکننده بود. پر از حفره‌های داستانی، سوالات بی‌جواب و ریتم تند و بی‌دلیل بود که وقتی به قسمت آخر رسید، ضعف‌های سریال کاملاً معلوم شد. چیزی که بیشتر از همه طرفدارا رو ناراحت کرد این بود که شخصیت‌ها مجبور شدن خودشون رو قربانی کنن تا دنیا از آخرالزمان نجات پیدا کنه. این تصمیم حسابی عصبانیت بیننده‌ها رو برانگیخت، چون حس کردن که سریال از اون شروع درخشانش فاصله گرفته.

۹ - «فلش» (The Flash) هرچی جلوتر رفت، جذابیتش رو از دست داد.

تعداد فصل‌ها: ۹

قسمت پایلوت: «پایلوت» (Pilot) - امتیاز IMDb: ۸.۳
قسمت آخر: «دنیای جدید: قسمت چهارم» (A New World: Part 4) - امتیاز IMDb: ۵.۳

سریال «کماندار» (Arrow) زمینه‌ساز دنیای تلویزیونی «ارو ورس» (Arrowverse) توی شبکه CW شد، ولی وقتی «فلش» چند سال بعد اومد، سطح این جهان ابرقهرمانی رو بالاتر برد. داستان «فلش» حول محور «بری آلن» (Barry Allen) می‌چرخه که بعد از انفجار یه شتاب‌دهنده‌ی ذرات، قدرت سرعت فوق‌العاده‌ای به دست میاره و از این قدرت برای مبارزه با «متا-انسان‌»های (Meta-humans) شرور استفاده می‌کنه. قسمت اول این سریال با نمایش داستان تراژیک «بری» و نحوه‌ی تبدیل شدنش به یه ابرقهرمان محبوب، بیننده‌ها رو جذب کرد.

«فلش» در ابتدا یکی از بهترین سریال‌های ابرقهرمانی بود که پر از لحظات هیجان‌انگیز و ویلن‌های جذاب بود، ولی تقریباً از نیمه‌ی مسیر به بعد، افت محسوسی داشت. داستان بیش‌ازحد پیچیده و تکراری شد، جلوه‌های ویژه ضعیف‌تر شدن و شخصیت‌های جدید جذابیت لازم رو نداشتن. وقتی قسمت آخر رسید، خیلی از طرفدارا قبلاً از تماشای سریال دست کشیده بودن و اونایی هم که هنوز دنبالش می‌کردن، آرزو می‌کردن کاش زودتر تموم می‌شد. «فلش» یه شروع فوق‌العاده داشت، ولی نتونست با قدرت کارش رو به پایان برسونه.

۸ - «کشتن ایو» (Killing Eve) یه شروع جذاب داشت ولی با یه پایان اعصاب‌خردکن خراب شد.

تعداد فصل‌ها: ۴

قسمت پایلوت: «چهره‌ی جذاب» (Nice Face) - امتیاز IMDb: ۸.۴
قسمت آخر: «سلام، بازنده‌ها» (Hello, Losers) - امتیاز IMDb: ۳.۵

اگه یه سریال جاسوسی بتونه داستانش رو خوب پیش ببره و یه ایده‌ی درخشان داشته باشه، می‌تونه خیلی موفق بشه. «کشتن ایو» این پتانسیل رو داشت و داستان یه مأمور «ام‌آی۵» (MI5) به نام «ایو» (Eve) رو روایت می‌کرد که با یه آدم‌کش حرفه‌ای و خطرناک به اسم «ویلانل» (Villanelle) وارد یه بازی موش و گربه می‌شه. قسمت اول سریال خیلی خوب شخصیت‌های اصلی و تضادشون رو نشون می‌ده و داستان رو به‌طرز هوشمندانه‌ای جلو می‌بره.

بعد از پایلوت، «کشتن ایو» یه رابطه‌ی پیچیده، وسواس‌گونه و پر از تنش بین این دو شخصیت رو پایه‌ریزی می‌کنه که هم جنبه‌ی عاشقانه داره، هم پر از خطره. بازی «ساندرا اوه» (Sandra Oh) و «جودی کومر» (Jodie Comer) هم به شدت قوی بود. حتی وقتی داستان سریال توی بعضی فصل‌ها افت کرد و تکراری شد، این دو بازیگر با عملکرد عالی‌شون سریال رو سرپا نگه داشتن. اما قسمت آخر سریال، طرفدارا رو حسابی ناامید کرد. در حالی که خیلیا انتظار یه پایان خوش برای «ایو» و «ویلانل» داشتن، توی آخرین لحظه «ویلانل» تیر می‌خوره و کشته می‌شه، و «ایو» هم از این که نمی‌تونه بقیه‌ی عمرش رو باهاش بگذرونه، بی‌نصیب می‌مونه. این پایان غیرمنتظره باعث شد طرفدارا حس کنن که سرشون کلاه رفته و به شدت اعتراض کنن.

۷ - «صد» (The 100) یه سریال آخرالزمانی پرهیجان بود که باید زودتر تموم می‌شد.

تعداد فصل‌ها: ۷

قسمت پایلوت: «پایلوت» (Pilot) - امتیاز IMDb: ۷.۳
قسمت آخر: «آخرین جنگ» (The Last War) - امتیاز IMDb: ۶.۷

«صد» توی آینده‌ای روایت می‌شه که زمین بعد از یه جنگ هسته‌ای نابود شده و بازمانده‌های بشر توی ایستگاه‌های فضایی زندگی می‌کنن. برای این که بفهمن آیا زمین قابل سکونت شده یا نه، ۱۰۰ تا از مجرمای جوون رو به زمین می‌فرستن و اونا متوجه می‌شن که این سیاره پر از خطرات ناشناخته‌ست. قسمت اول سریال پر از سوالات جذاب درباره‌ی دنیای جدید و شخصیت‌هایی بود که هنوز به درستی نمی‌شناختیم.

بعد از پایلوت، «صد» با پرداختن به روابط شخصیت‌ها، محیط‌های عجیب و تهدیدهای انسانی و طبیعی مختلف، مخاطب رو درگیر نگه داشت. اما بیشتر طرفدارا معتقدن که این سریال باید توی فصل پنجم تموم می‌شد، چون ادامه‌ی داستان، به‌خصوص فصل‌های ۶ و ۷ که توی یه سیاره‌ی دیگه جریان داشت، حس اضافی بودن می‌داد. توی این دو فصل، سریال از مسیر اصلیش خارج شد، پر از مرگ‌های بی‌مورد شد، و تصمیمات داستانی غیرمنطقی گرفت. با این که بازمانده‌ها توی قسمت آخر یه جورایی به پایان خوش رسیدن، نبود شخصیت‌هایی مثل «بلامی» (Bellamy) باعث شد که پایان سریال ناقص به نظر برسه و اون هیجانی که توی قسمت اول وجود داشت، دیگه دیده نشه.

۶ - «توسعه‌ی متوقف‌شده» (Arrested Development) یه کمدی بی‌نظیر بود، اما احیای نتفلیکس خرابش کرد.

تعداد فصل‌ها: ۵

قسمت پایلوت: «پایلوت» (Pilot) - امتیاز IMDb: ۸.۱
قسمت آخر: «سقوط» (The Fallout) - امتیاز IMDb: ۷.۶

با این که «توسعه‌ی متوقف‌شده» همیشه جزو پربیننده‌ترین سریال‌های کمدی نبود، ولی توی دهه‌ی ۲۰۰۰ طرفدارای خاص خودش رو داشت و نقدهای خیلی خوبی گرفت. داستان این سریال درباره‌ی خانواده‌ی ثروتمند اما عجیب‌وغریب «بلوث» (Bluth) بود که در مرکز اون، شخصیت منطقی خانواده یعنی «مایکل» (Michael) قرار داشت. قسمت اول سریال کاملاً هوشمندانه نوشته شده بود و نشون می‌داد که این کمدی چقدر خوش‌ساخت و خوش‌ریتمه.

سریال پر از شخصیت‌های ماندگار بود، از «لوسیل» (Lucille) مادر خانواده که خیلی رک و بی‌رحم بود، گرفته تا «گاب» (Gob) که می‌خواست یه شعبده‌باز حرفه‌ای باشه، و «توبیاس» (Tobias) که همیشه سوتی می‌داد. سه فصل اول سریال، پر از لحظات کمدی به‌یادماندنی بودن. بعد از کنسل شدنش، نتفلیکس چند سال بعد تصمیم گرفت که دوباره سریال رو برگردونه. ولی متأسفانه این احیا، اون چیزی که طرفدارا انتظار داشتن نبود. فصول ۴ و ۵ نتونستن اون جادوی سه فصل اول رو تکرار کنن، داستان خیلی درهم و برهم شد و تعامل بین شخصیت‌ها ضعیف‌تر از قبل بود. نتیجه‌ی نهایی، یه قسمت پایانی بود که خیلیا حس کردن توش بی‌نظمی زیادی وجود داره، مخصوصاً وقتی مشخص شد که «باستر» (Buster) «لوسیل ۲» (Lucille 2) رو کشته، و «مایکل» هم دوباره پسرش رو ترک کرد. در نهایت، همه قبول داشتن که سریال توی نسخه‌ی اصلی خودش یه شاهکار بود، ولی نسخه‌ی جدیدش اون حس و حال رو نداشت.

۵ - «دکستر» (Dexter) یه ایده‌ی درخشان داشت، ولی پایانش فاجعه بود.

تعداد فصل‌ها: ۸

قسمت پایلوت: «دکستر» (Dexter) - امتیاز IMDb: ۸.۶
قسمت آخر: «هیولاها رو به خاطر بسپار» (Remember the Monsters?) - امتیاز IMDb: ۴.۸

وقتی «دکستر» برای اولین بار پخش شد، یه ایده‌ی متفاوت و جذاب رو برای سریال‌های جنایی به نمایش گذاشت. داستان درباره‌ی یه قاتل زنجیره‌ای به نام «دکستر مورگان» (Dexter Morgan) بود که خودش یه کد اخلاقی خاص داشت: فقط قاتل‌های دیگه رو می‌کشت. نکته‌ی جالب این بود که اون به عنوان یه متخصص تجزیه و تحلیل خون توی پلیس میامی کار می‌کرد، در حالی که زندگی دوگانه‌ای رو مخفی نگه می‌داشت. قسمت اول سریال به‌طرز فوق‌العاده‌ای شخصیت «دکستر»، افکار درونی و زندگی‌اش رو معرفی کرد و باعث شد مخاطب عمیقاً درگیر این کاراکتر بشه.

نیمه‌ی اول سریال فوق‌العاده بود و داستان‌های جذابی رو روایت می‌کرد، اما از یه جایی به بعد، سریال دچار افت شدیدی شد. فصل آخر به شدت ضعیف بود و یه پایان فاجعه‌آمیز داشت که هنوز هم یکی از منفورترین پایان‌های تلویزیونی محسوب می‌شه. توی این پایان، دکستر خواهرش «دبرا» (Debra) رو از دستگاه حمایت حیاتی جدا کرد، پسرش رو به یه خانواده‌ی دیگه سپرد، مرگ خودش رو صحنه‌سازی کرد و در نهایت رفت توی یه جنگل و تبدیل به یه هیزم‌شکن شد! مهم‌تر از همه، هیچ توضیح درستی درباره‌ی این تصمیم‌های عجیب داده نشد، و انگار سریال خودش هم نمی‌دونست قراره چطور تموم بشه.

۴ - «خانه‌ی پوشالی» (House of Cards) به خاطر اتفاقات واقعی نابود شد.

تعداد فصل‌ها: ۶

قسمت پایلوت: «فصل ۱، قسمت ۱» (Chapter 1) - امتیاز IMDb: ۸.۵
قسمت آخر: «فصل ۶، قسمت ۸» (Chapter 73) - امتیاز IMDb: ۲.۶

«خانه‌ی پوشالی» یکی از اولین سریال‌های اورجینال نتفلیکس بود که باعث شد این پلتفرم توی دنیای استریمینگ جدی گرفته بشه. سریال درباره‌ی «فرانک آندروود» (Frank Underwood) و همسرش «کلر» (Claire) بود که برای رسیدن به بالاترین جایگاه توی دولت آمریکا از هیچ ترفندی دریغ نمی‌کردن. توی قسمت اول سریال، بیننده‌ها خیلی سریع متوجه شدن که فرانک چقدر بی‌رحم و خطرناکه، اون نه تنها قانون‌شکنی می‌کرد، بلکه با شکستن دیوار چهارم، مستقیماً با مخاطب صحبت می‌کرد و نقشه‌هاش رو توضیح می‌داد.

برای پنج فصل، «خانه‌ی پوشالی» با روایت سیاسی پرکشش و بازی‌های درخشان «کوین اسپیسی» (Kevin Spacey) و «رابین رایت» (Robin Wright) مخاطب‌ها رو مجذوب خودش کرد. اما بعد از اتهام‌های جنسی علیه «کوین اسپیسی»، اون از سریال کنار گذاشته شد و شخصیت «فرانک» بدون نمایش صحنه‌ی مرگش از داستان حذف شد. فصل ششم که «کلر» رو در مرکز داستان قرار داده بود، نتونست جای خالی شخصیت اصلی رو پر کنه. نتیجه‌ی نهایی یه پایان درهم‌برهم و بی‌منطق بود که پر از تغییر شخصیت‌های عجیب و تصمیمات غیرمنطقی بود و باعث شد این سریال با یکی از بدترین پایان‌های تاریخ تلویزیون به کار خودش خاتمه بده.

۳ - «فراطبیعی» (Supernatural) بیش از حد طولانی شد و آخرش افتضاح بود.

تعداد فصل‌ها: ۱۵

قسمت پایلوت: «پایلوت» (Pilot) - امتیاز IMDb: ۸.۵
قسمت آخر: «ادامه بده» (Carry On) - امتیاز IMDb: ۶.۹

سریال «فراطبیعی» یا «سوپرنچرال» اونقدر طولانی شد که بالا و پایین‌های زیادی رو تجربه کرد. وقتی سال ۲۰۰۵ شروع شد، با معرفی دو برادر، «سم» (Sam) و «دین وینچستر» (Dean Winchester)، یه داستان جذاب رو رقم زد که در اون این دو برادر به دنبال پدر گمشده‌شون و موجودی که مادرشون رو کشته بود، می‌گشتن.

سریال در طول سال‌ها جذابیت خودش رو حفظ کرد، ولی خیلی از طرفدارا معتقدن که باید توی فصل پنجم تموم می‌شد. در عوض، سریال تا فصل ۱۵ ادامه پیدا کرد و توی فصل‌های آخر دیگه اون هیجان اولیه رو نداشت. قسمت آخر که قرار بود یه پایان باشکوه باشه، خیلی ساده و ناامیدکننده از آب دراومد: «دین» با یه تکه فلز کشته شد! این در حالی بود که توی طول سریال بارها از مرگ برگشته بود. با این که سعی شد پایان احساسی باشه و یه جورایی پرونده‌ی شخصیت‌ها رو ببنده، ولی بیشتر طرفدارا حس کردن که سریال خیلی زودتر از اینا باید تموم می‌شد.

۲ - «آشنایی با مادر» (How I Met Your Mother) باعث شد خیلیا حس کنن وقتشون تلف شده.

تعداد فصل‌ها: ۹

قسمت پایلوت: «پایلوت» (Pilot) - امتیاز IMDb: ۸.۴
قسمت آخر: «برای همیشه» (Last Forever) - امتیاز IMDb: ۵.۵

سریال «آشنایی با مادر» یه داستان عاشقانه رو کش داد و کش داد تا به ۹ فصل رسید، اما بیشتر قسمت‌ها واقعاً سرگرم‌کننده بودن. این سریال داستان «تد موزبی» (Ted Mosby) رو روایت می‌کرد که توی آینده، برای بچه‌هاش تعریف می‌کرد که چطور با مادرشون آشنا شده. توی قسمت پایلوت، تد با «رابین» (Robin) آشنا می‌شه و بیننده‌ها فکر می‌کنن که اون مادر بچه‌هاست، ولی بعد مشخص می‌شه که نه، قراره عمه‌شون باشه!

تا آخرین فصل، سوال اصلی این بود که بالاخره مادر کیه، و بالاخره مخاطبا با «تریسی» (Tracy) آشنا شدن که یه شخصیت فوق‌العاده بود. ولی قسمت آخر همه چیز رو خراب کرد: «رابین» و «بارنی» (Barney) از هم جدا شدن، «تریسی» به طرز عجیبی مرد، و در نهایت «تد» بعد از سال‌ها دوباره برگشت سراغ «رابین»! این پایان، برخلاف همه‌ی پیام‌هایی بود که سریال توی ۹ فصل به مخاطب داده بود و خیلی از طرفدارا حس کردن که کل مسیر سریال بی‌معنی بوده.

۱ - «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) یه شاهکار بود که با پایانش همه چیز رو نابود کرد.

تعداد فصل‌ها: ۸

قسمت پایلوت: «زمستان در راه است» (Winter Is Coming) - امتیاز IMDb: ۸.۹
قسمت آخر: «تخت آهنین» (The Iron Throne) - امتیاز IMDb: ۴

«بازی تاج و تخت» یه پدیده‌ی جهانی بود. اقتباسی از رمان‌های «جرج آر.آر. مارتین» (George R.R. Martin) که از همون قسمت اول بیننده‌ها رو به دنیای پیچیده‌ی «وستروس» (Westeros) برد و شخصیت‌های ماندگاری مثل «ند استارک» (Ned Stark)، «جان اسنو» (Jon Snow) و «تیریون لنیستر» (Tyrion Lannister) رو معرفی کرد. اما فصل هشتم یه افتضاح به تمام معنا بود! داستان «دنریس» (Daenerys) رو عجولانه به ویلن تبدیل کردن، مرگ‌های «سرسی» (Cersei) و «جیمی» (Jaime) بی‌مفهوم بود، و در نهایت، «بران استارک» (Bran Stark) شاه شد! پایان این سریال باعث شد طرفدارا حس کنن که سال‌ها وقتشون رو هدر دادن.


از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:

ارسال کامنت

فهرست

تنظیمات

ایجاد یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه‌مندی‌ها.

ورود به سیستم