برای محصولات بیشتر کلیک کنید.
هیچ محصولی پیدا نشد.
بخش های دیگر مجله

فانتزی مگ

آخرین کامنت‌ها

«سیلو» روی پرده و در صفحات: مقایسه‌ای میان فصل دوم سریال و رمان‌ها

124 بازدید 57 لایک

زمان مطالعه: 5 دقیقه

خطر اسپویل از فصل دوم «سیلو»


اگه سریال «سیلو» (Silo) رو دنبال می‌کنین و دوست دارین بدونین چطور فصل دومش با کتاب‌های «هیو هاوی» (Hugh Howey) تفاوت داره، این مطلب رو از دست ندین. فصل دوم سریال تغییرات قابل توجهی نسبت به داستان اصلی داره و با اضافه کردن شخصیت‌ها و داستان‌های جدید، مسیر متفاوتی رو پیش گرفته. اینجا به 10 مورد از مهم‌ترین تغییرات بین سریال و کتاب‌ها می‌پردازیم.


۱۰. جولیت و لوکاس توی کتاب‌ها رابطه عاشقانه دارن!

در کتاب‌ها، «جولیت» (Juliette) و «لوکاس» (Lukas) حتی بعد از اینکه «جولیت» از «سیلو ۱۸» (Silo 18) خارج می‌شه، ارتباطشون رو حفظ می‌کنن؛ لوکاس به جولیت کمک می‌کنه تا بفهمه توی سیلو چه اتفاقاتی داره می‌افته و کم‌کم عاشقش می‌شه. وقتی «جولیت» در پایان کتاب «وول» (Wool) به سیلو ۱۸ برمی‌گرده، آرامش پیدا می‌کنه چون می‌دونه «لوکاس» هنوز اونجاست؛ اما توی سریال، این رابطه متفاوت نشون داده شده. فصل اول سریال نشون داد که شاید بین این دو نفر چیزی وجود داشته باشه، ولی بعد از اینکه «لوکاس» به معادن فرستاده شد و «جولیت» سیلو رو ترک کرد، دیگه ارتباطی بینشون برقرار نشد. دلیل این تغییر رو «گراهام یوست» (Graham Yost)، خالق سریال، توضیح داده و گفته که به‌خاطر تمرکز زیاد روی رابطه «جولیت» با «جورج ویلکینز» (George Wilkins) توی فصل اول، نمی‌شد «جولیت» بلافاصله وارد یه رابطه احساسی جدید بشه.

۹. لوکاس توی کتاب‌ها از اول انتخاب برنارد برای سایه شدن بود.

در پایان فصل اول سریال، «برنارد» (Bernard) بعد از اینکه می‌فهمه «لوکاس» به «جولیت» کمک کرده، بهش خیانت می‌کنه و اونو به‌عنوان مجازات، برای ۱۰ سال به معادن می‌فرسته. کار کردن توی معادن خیلی سخت و کشنده‌ست و اکثر شهروندهای سیلو بیشتر از چند سال دوام نمیارن. با این حال، «لوکاس» خوش‌شانس بود چون «قاضی میدوز» (Judge Meadows) به «برنارد» گفت که «لوکاس» خیلی باهوشه. توی کتاب‌ها، «برنارد» و «لوکاس» هیچ‌وقت به مشکل نمی‌خورن. «برنارد» متوجه رابطه «لوکاس» با «جولیت» نمی‌شه و از همون اول بدون هیچ شکی اونو به‌عنوان سایه خودش انتخاب می‌کنه.

۸. «سالوادور کویین» توی کتاب‌ها وجود نداره!

یکی از شخصیت‌های مرموز و جالب توی فصل دوم سریال، «سالوادور کویین» (Salvador Quinn) هست؛ اسمش برای اولین بار توی یه نسخه از «پکت» (Pact) توی فصل اول سریال دیده می‌شه و سوالات زیادی درباره گذشته سیلو ۱۸ ایجاد می‌کنه. فصل دوم بیشتر به داستانش می‌پردازه و مشخص می‌شه که اون شهردار سیلو ۱۸ بوده زمانی که آخرین شورش اتفاق افتاده. خیلی‌ها توی سیلو اونو مقصر می‌دونن و حتی خانواده‌اش سعی می‌کنن ازش فاصله بگیرن. اما «برنارد» دنبال حقیقت درباره نامه مرموزش می‌گرده، چون «میدوز» گفته این نامه باعث شده اون از سایه شدن برای برنارد صرف‌نظر کنه. این شخصیت کاملاً جدید و مختص سریاله و توی کتاب‌ها هیچ اشاره‌ای بهش نشده.

۷. «قاضی میدوز» توی کتاب‌ها وجود نداره!

سریال «سیلو» در ابتدا طوری طراحی شده بود که تماشاگر فکر کنه قضاییه قدرت اصلی سیلو رو در دست داره، ولی بعداً مشخص شد که همه چیز زیر نظر بخش «آی‌تی» (IT) و «برنارد» اداره می‌شه. شخصیت «میدوز» توی فصل دوم سریال داستانی جذاب داره و نشون داده می‌شه که اون اطلاعات زیادی درباره اهداف مؤسسین داره. توی کتاب‌ها هیچ اثری از میدوز یا حتی بخش قضاییه نیست، ولی سریال با اضافه کردن این شخصیت و داستانش عمق بیشتری به ماجراها داده.

۶. «ناکس» قبل از برگشت جولیت توی کتاب‌ها می‌میره.

توی فصل دوم سریال، «ناکس» (Knox) یکی از رهبران اصلی شورش مکانیکی‌هاست. اما برخلاف سریال، توی کتاب‌ها اون قبل از اینکه جولیت برگرده، می‌میره و نمی‌تونه اونو دوباره ببینه.

۵. «واکر» توی کتاب‌ها جاسوس برنارد نمی‌شه.

توی فصل دوم سریال، «مارتا واکر» (Martha Walker) وقتی «برنارد» تهدیدش می‌کنه، خیانت می‌کنه و اطلاعات مکانیکی‌ها رو لو می‌ده؛ ولی بعداً جبران می‌کنه و با لو دادن نقشه «برنارد»، به مکانیکی‌ها کمک می‌کنه. این خط داستانی کاملاً جدید و مختص سریاله و توی کتاب‌ها وجود نداره.

۴. خط زمانی سیلو توی سریال تغییر کرده.

توی سریال، برنارد از تاریخ «۲۰۱۸» (2018) برای گذشته جهان استفاده می‌کنه و نشون می‌ده که پایان دنیا بعد از اون اتفاق افتاده. این تغییر باعث می‌شه که خط زمانی سریال از کتاب‌ها جلوتر باشه. توی کتاب‌ها، ساخت سیلوها در سال «۲۰۵۲» (2052) تموم می‌شه و داستان اصلی حدود سال «۲۳۴۵» (2345) اتفاق می‌افته.

۳. سرنوشت برنارد در سریال متفاوت از کتابه.

توی کتاب‌ها، «برنارد» بعد از فهمیدن حقیقت درباره سیلو، خودکشی می‌کنه. ولی توی سریال، اون تصمیم می‌گیره به بیرون بره تا دنیای آزاد رو تجربه کنه. این تغییر توی سریال باعث شده که پایان «برنارد» با کتاب تفاوت زیادی داشته باشه.

۲. «الگوریتم» و «میراث» توی سریال پیچیده‌تر هستن!

توی کتاب‌ها، «الگوریتم» (Algorithm) یه برنامه ساده‌ست که تصمیم می‌گیره کدوم سیلو می‌تونه دوباره جمعیت‌سازی کنه؛ ولی توی سریال، این مفهوم به یه «هوش مصنوعی» (AI) پیچیده تبدیل شده که همه چیز رو کنترل می‌کنه. توی کتاب‌ها، «میراث» (Legacy) فقط شامل یه سری کتاب‌های دانش‌نامه بود؛ ولی توی سریال، میراث به شکل دیجیتال هم نشون داده شده و اطلاعات بیشتری رو پوشش می‌ده. این تغییر باعث شده که سریال واقعی‌تر و آینده‌نگرانه‌تر به نظر برسه.

۱. علت پایان دنیا توی کتاب‌ها متفاوته.

توی داستان «شیفت»، منشأ سیلوها روشن‌تر می‌شه و مشخص می‌شه این پناهگاه‌های زیرزمینی برای مواقع اضطراری هسته‌ای ساخته شدن. بعد از مدتی، بمب‌های اتمی سطح زمین رو نابود می‌کنن؛ اما این فاجعه به عملیات «نظم جهانی شماره ۵۰» (World Order Operation Fifty) یا همون «وول» (W.O.O.L.) مرتبط بوده. ماجرا از این قرار بوده که یه «نانوتکنولوژی خطرناک» (Dangerous Nanotechnology) که تبدیل به سلاح شده بود، بشریت رو تهدید می‌کرد. برای جلوگیری از این تهدید، عملیات پنجاه طراحی شد تا با ایجاد یه «آخرالزمان هسته‌ای» (Nuclear Apocalypse)، جمعیت رو نابود کنه، به‌جز کسانی که توی سیلوها پناه گرفته بودن. هدف این بود که «نانو‌بات‌های خوب» (Good Nanobots) بتونن سطح زمین رو تمیز کنن تا زمانی که محیط برای بازگشت شهروندان سیلو امن بشه. 

اما توی آخرین صحنه فصل دوم «سیلو» (Silo)، یه «نماینده کنگره تازه‌کار» (Freshman Congressman) بی‌نام و یه «خبرنگار» (Journalist) به اسم «هلن» (Helen) توی چیزی که برای ما زمان حال به حساب میاد ولی برای ساکنان سیلو گذشته‌ست، با هم ملاقات می‌کنن. این دو نفر توی قرار ملاقاتشون به‌خوبی با هم کنار میان، ولی کنجکاوی هلن درباره واکنش «دولت آمریکا» (US Government) به بحران‌های سیاسی جهانی باعث می‌شه قرارشون به یه مصاحبه غیرمنتظره تبدیل بشه.

قبل از اینکه هلن نیت اصلی خودش رو فاش کنه، این دو نفر به‌طور غیررسمی درباره یه حادثه توی «واشنگتن دی‌سی» (Washington DC) صحبت می‌کنن، جایی که یه «بمب کثیف» (Dirty Bomb) توسط ایران منفجر شده بود. نماینده کنگره با شوخی می‌گه که عمویش سال‌ها دنبال بهونه‌ای بوده که از ایران متنفر باشه، و این بمب دلیل بیشتری بهش داده تا به غرغرهاش ادامه بده.


از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:

ارسال کامنت

فهرست

تنظیمات

ایجاد یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه‌مندی‌ها.

ورود به سیستم