زمان مطالعه: 5 دقیقه
روز جهانی کودک بهونه خوبیه که یادمون بیاد بچهها از همین امروز هم با تخیل و شجاعتشون آیندهی خودشون رو میسازن؛ توی این مقاله میخوایم سراغ قهرمانهای کوچیکی بریم که از دل داستانهای فانتزی و انیمهها اومدن؛ کسایی که با همه سختیهایی که داشتن، نشون دادن میشه با اراده و کمک آدمای اطراف، حتی بزرگترین چالشها رو هم پشت سر گذاشت.
«هری پاتر» از بچگی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد، از زندگی سخت توی خونه «دورسلیها»، تا بار سنگینی که به عنوان شخص «برگزیده» بر دوش خودش کشید. هری از قهرمانهای کوچکی هست که از یازده سالگی وارد دنیای جدیدی شد که تا پیش از اون از وجودش خبر نداشت و با ورود به دنیای جادوگری و آشنایی با «هرماینی» و «رون»، همراهانی پیدا کرد که نه تنها در ماجراجوییهاش همراهش بودن، بلکه در مواقعی که «هری» نیاز به دلگرمی داشت، همیشه در کنارش بودن. همچنین، «آلبوس دامبلدور» به عنوان راهنمای هری نقش بزرگی توی شکلگیری شخصیت او داشت و بهش یاد داد که حتی در سختترین شرایط هم باید به دوستان و اهدافش وفادار بمونه. هری در نهایت توی سال هفتم تحصیلش در «هاگوارتز»، در حالیکه اوایل نوجوانیش رو سپری میکرد، موفق شد تا «لرد سیاه» رو برای همیشه نابود کنه.
-
لوسی پونسی و برادرش ادموند
«لوسی» از کودکی احساس میکرد که هیچکس او رو جدی نمیگیره؛ توی دنیای واقعی، حتی برادران و خواهرش، حرفهای او رو در مورد سفرهایش به دنیای درون کمد جادویی، «نارنیا»، باور نمیکردن. «لوسی» وقتی وارد نارنیا شد، به کمک «اصلان» و خانوادهاش، توانست تبدیل به یکی از قهرمانان بزرگ «نارنیا» بشه؛ حتی «ادموند» هم که در ابتدای داستان درگیر خیانت بود، در نهایت به کمک این شخصیت و خانوادهاش به انسان بهتری تبدیل شد.
«ناروتو اوزوماکی»، شخصیت اصلی انیمهی محبوب «ناروتو» Naruto، نمادی از تلاش، امید و اراده قویه. اون توی یه دنیای پر از نینجا به دنیا اومد، اما زندگی سختی رو تجربه کرد؛ از همون کودکی، همه ازش دوری میکردن چون یه هیولای قدرتمند به اسم «کیوبی» (روباه نهدم) در بدنش زندانی بود. مردم روستا از «ناروتو» میترسیدن و اونو مقصر تمام مشکلات میدونستن، در حالی که خودش هیچ نقشی در این اتفاق نداشت؛ اما اطرافیانش، به خصوص «کاکاشی سنسی» و «ساکورا»، به او یاد میدن که قهرمان بودن یعنی به دیگران کمک کنی، حتی اگر هیچکس بهت اعتماد نداشته باشه.
«ارن یگر»، شخصیت اصلی انیمهی محبوب «اتک آن تایتان» (Attack on Titan)، یکی از پیچیدهترین و تاثیرگذارترین قهرمانهاییه که دنیای انیمه به خودش دیده؛ او در دنیایی به دنیا اومد که توسط دیوارهای غولپیکری احاطه شده بود و انسانها برای زنده ماندن، به دور از موجودات غولپیکر به اسم تایتانها، پشت این دیوارها زندگی میکردن؛ اما آرزوی «ارن» چیزی فراتر از زنده ماندن بود؛ او آزادی میخواست، حتی اگر به قیمت جانش تمام میشد. زندگی «ارن» با یه تراژدی بزرگ شروع شد: مرگ مادرش توسط تایتانها جلوی چشمانش. این اتفاق جرقهای بود برای شروع مسیری که «ارن» رو به یه جنگجوی بیباک تبدیل کرد؛ او تصمیم گرفت به «هنگ اکتشاف» بپیونده و با هیولاهایی که زندگی انسانها رو تهدید میکردن، مبارزه کنه؛ اما توی این مسیر، حقیقتهای تلخی درباره تایتانها، دیوارها و دنیای خودش فهمید که همهچیز رو تغییر داد. چیزی که داستان «ارن» رو متفاوت میکنه، نگاه فلسفی و پیچیدگیهای اخلاقی این شخصیته؛ «ارن» در مسیر رسیدن به آزادی، مرزهای درست و غلط رو جابهجا کرد و به تدریج به نمادی از ارادهای قوی تبدیل شد که حتی در برابر یک جهان مخالف ایستادگی میکرد.
به رغم اینکه «پرسی جکسون» توی دنیای واقعی از طرف دیگران نادیده گرفته میشد، تو دنیای پر از هیولاها و خدایان اساطیری تبدیل به یک قهرمان شد. حضور «آنابث» و تائیرش باعث شد تا «پرسی» در مسیر درستی قرار بگیره؛ حمایتهای سایر دوستانش در کمپ دورگهها هم نقشی اساسی در حفظ امید و انگیزه «پرسی» ایفا کرد.
«آنیا فورجر» از یه کودک یتیم تحت آزمایشهای غیر انسانی به دختری با توانایی ذهنخوانی تبدیل شد ولی به دلیل همین قدرتش، همیشه احساس میکرد که از دنیای اطرافش جداست. حضور «لوید» و «یور» در نقش پدر و مادر تقلبی او باعث شد که «آنیا» از این قدرتها به درستی استفاده کنه و به کمک سگش که توانایی دیدن آینده رو داره، به پدر و مادررش کمک کنه.
«ایزوكو میدوریا»، یا همون «دکو»، شخصیت اصلی انیمهی محبوب «مای هیرو آکادمیا» (My Hero Academia)، یکی از تأثیرگذارترین داستانهای قهرمانی رو به تصویر میکشه. اون از بچگی رویای تبدیل شدن به یه قهرمان بزرگ رو داشت، ولی یک مشکل بزرگ سر راهش بود، «میدوریا» هیچ توانایی ویژه (Quirk) نداشت؛ تو دنیایی که بیشتر افراد با قدرتهای خاص به دنیا میان، «میدوریا» باید با تمسخرها و ناامیدیهایی که دیگران بهش تحمیل میکردن کنار میاومد؛ اما سرنوشت براش یه برنامه خاص داشت. «میدوریا» با بزرگترین قهرمان دنیا، «آل مایت»، ملاقات کرد و شجاعتش برای کمک به دیگران باعث شد تا «آل مایت» توانایی خودش، یعنی One For All، رو به «دکو» منتقل کنه؛ از اینجا بود که سفر قهرمانی «میدوریا» شروع شد؛ سفری که پر از چالشهای طاقتفرسا، دشمنهای ترسناک و لحظات یادگیری بود.
«رابین»، «ریون»، «استارفایر» و «بیستبوی» چهار عضو اصلی تیم قهرمانان نوجوانی هستن که با تواناییها و ویژگیهای منحصر به فردشون دنیای «تایتانهای نوجوان» (Teen Titans) رو به یکی از محبوبترین داستانهای ابرقهرمانی تبدیل کردهان. هرکدوم از اونها با قدرتهای خاص و چالشهای شخصی خودشون، درسهای مهمی از دوستی، اعتماد و همکاری رو به مخاطبان نشون میدن. «رابین»، رهبر گروه و یکی از باهوشترین و چابکترین اعضای تیمه؛ اون شاگرد «بتمن» بوده و با تکیه بر مهارتهای رزمی و تواناییهای استراتژیکی خودش، نقش مغز متفکر تیم رو ایفا میکنه. «ریون»، دختری با قدرتهای جادویی و گذشتهای پیچیدهست، قدرتهاش از پدرش «تراگون»، یکی از بزرگترین دشمنانش، سرچشمه میگیره؛ «ریون» با توانایی کنترل انرژی تاریک، تلهپاتی و جادوهای پیچیده، یکی از قدرتمندترین اعضای تیمه. «استارفایر»، شاهزادهای از سیاره «تماران»، نمادی از مهربانی، عشق و دوستی در تیمه؛ اون میتونه انرژیهای قدرتمندی رو از بدنش شلیک کنه و توانایی پرواز داره. «بیستبوی»، که توانایی تبدیل شدن به هر نوع حیوانی رو داره، شوخترین و پرانرژیترین عضو تیمه، اون معمولاً با شوخیهاش حال و هوای تیم رو عوض میکنه، اما در عین حال یکی از وفادارترین و بااحساسترین قهرمانهای تیمه.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ