زمان مطالعه: 18 دقیقه
تو پست قبلی فانتزیمگ «تفاوت فیلمها و کتابهای هری پاتر-بخش اول» نگاهی انداختیم به تفاوتهای دنیای کتابها و فیلمهای «هری پاتر»، با بخشِ دومِ این مجموعه همراهمون باشین.
- تفاوتهای ظاهری شخصیتها با توصیفات کتاب
«پسری با صورت لاغر،زانو های برآمده و چشمان سبز روشن! او همیشه عینک گردی به چشم داشت که به زور چسب کنار هم قرار داده شده بودند.»
این جملهاییه که «جی.کی.رولینگ» در کتاب برای توصیف هری، پسری که زنده موند، استفاده کرده؛ هرچند که «دنیل رادکلیف» شباهتهای ظاهری زیادی به هری داره، اما این شخصیت، داخل فیلم چشمانی آبی رنگ داره! دنیل بخاطر حساسیتی که داشت نتونست از لنز استفاده کنه و هزینهی تغییر رنگ چشمهای هری با نرم افزارهای کامپیوتری بسیار بیشتر از بودجهی فیلم بود. یکی دیگه از مسائلی که در کتاب بارها بهش اشاره شده، اینه که چشمهای هری مثل چشمهای مادرش سبز رنگ هست به حدی که اکثر کاراکترهایی که در گذشته با لیلی برخورد داشتن، هری رو از طریق شباهت زیادش به مادرش میشناختن. اما لیلی در فیلم، چه در بزرگسالی و چه در دوران کودکی چشمانی تیره رنگ داره. با تاکیدهایی که در طول فیلم به شباهت چشمهای هری و لیلی میشه، جای تعجبه که چرا سازندگان برای این شخصیت از لنز آبی رنگ استفاده نکردهان یا حداقل با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری رنگ چشماش رو به آبی تغییر ندادهان. این تغییر کوچیک، شباهت هری به مادرش رو حداقل برای مخاطبینی که فقط فیلمها رو دنبال میکنن، باور پذیرتر میکرد.
دوست داری از دنیای موجودات افسانهایی بیشتر بدونی؟! این پست فانتزیمگ مخصوص خودته: جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها
(طراحی هری پاتر بر اساس توصیفات کتاب)
(طراحی لیلی پاتر بر اساس توضیحات کتاب)
در اینکه «رالف فاینس» نقش «ولدمورت» رو بسیار عالی و بینقص ایفا کرده بود، شکی نیست. با این حال اگه بخوایم شخصیت این جادوگر خبیث در فیلمها رو با توصیفات کتاب مقایسه کنیم، یه تفاوت اساسی وجود داره؛ ولدمورت در کتابها به عنوان شخصی تعریف شده که چشمانی قرمز رنگ داره. قطعا اگه لرد تاریکیها در طول فیلم چنین گریمی داشت؛ بسیار مخوفتر و پرابهتتر دیده میشد.
(طراحی لرد ولدموت بر اساس توصیفات کتاب)
«هرماینی گرینجر» به داشتن موهای پرپشت و دندونهای جلویی بزرگ معروف بود تا زمانی که طی یه اتفاق، هرماینی با سواستفاده از وردِ «مادام پامفری» دندونهاش رو کوچیکتر کرد.«کریستوفر کلمبوس» کارگردان فیلم اول، سعی کرد برای اما واتسون دندونهای مصنوعی استفاده کنه ولی، اِما نتونست به خوبی صحبت کنه!
(طراحی هرماینی گرینجر بر اساس توصیفات کتاب)
«روپرت گرینت» به بهترین شکل ممکن نقش «رون ویزلی» رو در فیلمها ایفا کرده و باعث شده تا این شخصیت در ذهن طرفداران این مجموعه حک بشه. این بازیگر موفق شده تا تمامی جنبههای شخصیتی کاراکتر رون رو از کتابها به فیلم منتقل کنه. با این حال هرچه سن گرینت بالاتر رفت، تفاوت ظاهریش با شخصیت رون در کتابها بیشتر شد. چرا که رون در کتاب به عنوان کاراکتری معرفی شده بود که قد بسیار بلندی داشت و لاغر اندام بود. بهعلاوه تفاوت دیگه اینه که رون در کتاب به عنوان فردی معرفی شده که روی صورتش پر از کک و مک هست ولی روی صورت گرینت خبری از کک و مک نبود.
«نویل لانگ باتم» در کتاب به عنوان پسری کوتاه قد معرفی شده که استخوان بندی درشتی داشت. رنگ موهای این شخصیت در کتاب بلوند ذکر شده، ولی «متیو لوئیس» موهای تیرهای داشت و هر چی بزرگتر شد، از نظر فیزیکی بیشتر از نویل کتابها فاصله گرفت.
در کتاب، درست مثل بقیهی اعضای خانوادهی مالفوی، «نارسیسا» هم با موهای نقرهایی توصیف شده؛ با این وجود در فیلم، موهای «هلن مک کروی» بصورت دو رنگ-قسمتی نقرهایی و قسمتی مشکی-به نمایش درآمده بود. دلیل اصلی انتخاب این گریم، این بود که اشارهایی به اصل و نسب نارسیسا به عنوانِ عضوی از خاندانِ «بلک» بشه و درک این موضوع که «بلاتریکس لسترینج» خواهر نارسیسا هست برای مخاطبین سریال راحتتر بشه.
(طراحی نارسیسا مالفوی بر اساس توضیحات کتاب)
(طراحی بلاتریکس لسترینج بر اساس توضیحات کتاب)
«غارتگرها» و ماجراجوییهاشون از موضوعاتی هستن که توی فیلمها بسیار کمرنگ هستن و به اندازهی کافی بهشون پرداخته نشده. نقش «جیمز پاتر»، پدر هری رو «آدرین راولینز» ایفا میکنه، این بازیگر وقتی اولین بار برای ایفای نقش این کاراکتر جلوی دوربین قرار گرفت، ۴۳ سال سن داشت. در حالیکه در کتاب گفته شده که جیمز پاتر در زمان کشته شدنش به دست ولدمورت، فقط ۲۱ سال سن داشت. متاسفانه همین روند در انتخاب بازیگر برای نقشهای لیلی، ریموس، سیریوس و... ادامه داشته؛ «گری اولدمن»، بازیگر نقش سیریوس بلک، از نظر سنی تقریبا ۱۰ سال بزرگتر از شخصیت کتاب بود.
تایپهای MBTI بر اساس شخصیتهای دنیای «هری پاتر»
به طور کل، بیشتر قسمتهای کتاب که جنهای خونگی در اون حضور داشتن، از فیلمها کنار گذاشته شدن. دابی و کریچر تنها جنهایی هستن که در این فیلمها نقشی ثابت دارن. با اینحال در کتابهای هری پاتر شخصیت وینکی یکی دیگه از جنهای خونگی بود که از قضا نقش بسیار مهم و پررنگی در داستان «هری پاتر و جام آتش» و «هری پاتر و محفل ققنوس» داشت. نکتهی بسیار مهم در مورد جنها که بههیچوجه در فیلمهای هری پاتر بهش اشاره نشد اینه که در هاگوارتز بیش از ۱۰۰ الف زندگی میکردن و شغلهای مختلفی برعهده داشتن. هرماینی بعد از مشاهدهی بدرفتاریهای «بارتی کراوچ» با وینکی بعد از ورود به هاگوارتز برای دفاع از حقوق جنهای خانگی محفل «ت.ه.و.ع» یا تشکیلات هواداری و عمرانی جنهای خانگی رو تشکیل داد و در تمام طول سال چهارم تحصیلی برای آزادی این جنها شال و کلاه میبافت که این موضوع هم به طور کل از دنیای فیلمها حذف شد.
- داستان خانوادهی بارتی کراوچ
تا بحث خانوادهی «کراوچها» شد، بریم سراغ داستانشون که با طور کامل از داستان فیلم حذف شده بود. در روند داستانِ کتاب در سال چهارم متوجه میشیم که مادر «بارتی کراوچ جونیور» در زمانی که به دیدن پسرش در آزکابان میره، با معجون تغییر چهره جای خودش رو با بارتی کراوچ جونیور عوض میکنه و پسرش در شکلِ مادرش از زندان خارج میشه. بارتی همون کسی که بود خودش رو به شکل «آلستر مودی» در آورده بود تا اسم هری رو در جام آتش بندازه و دیدار هری پاتر و ولدمورت رو برنامهریزی کنه. بارتی کراوچ جونیور، پدر خودش رو هم در طول مسابقات «سه جادوگر» در محوطهی هاگوارتز به قتل رسوند.
- دابی «جیلی وید» رو به هری پیشنهاد داد، نه «نویل»!
«جیلی وید»، در واقع ششهای شمارو به آب شش تبدیل میکنه. این گیاه باعث میشه که شما تقریبا به ماهی تبدیل بشین و بتونین حدود یه ساعت رو زیر آب سپری کنین. همین طور که خودتون بهتر میدونین، هری در طول مسابقات «سه جادوگر»به دنبال راه حلی بود تا بتونه که یک ساعت زیر آب دووم بیاره؛ بر خلافِ اتفاقات فیلم، این دابی بود که این گیاه رو به هری پیشنهاد داد و براش فراهم کرد. دابی به صورتِ اتفاقی (که البته توسط کراوچ برنامهریزی شده بود) مکالمهی «بارتمیوس کراوچ جونیور» (که در شکلِ آلستر بود) با «پروفسور مک گونگال» رو شنیده بود. هری برای تشکر از دابی، به عنوان هدیهی کریسمس، جوراب خرید.
خاندانهای اصیل زاده در دنیای هری پاتر
- لوپین از هری خواست تا پدرخواندهی «تدی» باشه.
«ریموس لوپین» یکی از اعضای گروه «غارتگرها» و از دوستهای قدیمی پدر هری بود؛ او یه گرگینه بود و این مسئله در تمام ابعادِ زندگی این شخصیت تاثیر گذاشته بود مثل زمانی که از تدریس در مدرسهی هاگوارتز کنار گذاشته شد. ریموس در تابستون بینِ سالهای ششم و هفتم در نهایت تو میخانهایی دور افتاده در اسکاتلند با «نیمفادورا تانکس» ازدواج کرد ولی وقتی متوجه شد که همسرش باردار شده خونه رو ترک کرد چون که میترسید فرزندش هم با این بیماری به دنیا بیاد. او برای دیدن هری به خونهی «سیریوس» اومد و از هری خواست که اجازه بده به اونها ملحق بشه. این درخواست ریموس، هری رو به شدت عصبانی کرد و این مکالمه به درگیری لفظی بین این دو شخصیت منجر شد؛ هری، ریموس رو بزدل و بی مسئولیت خطاب کرد ولی در نهایت ریموس به اشتباهش پی برد و به خونه برگشت و تا زمانِ نبرد هاگوارتز ماموریت دیگهایی قبول نکرد. ریموس و نیمفادورا اسم پسرشون رو از رویِ اسم پدر نیمفادورا «تدی تانکس» که به تازگی به دست «مرگ خواران» به قتل رسیده بود، انتخاب کردن. ریموس و تانکس، هری رو به عنوان پدرخوندهی پسرشون انتخاب کردن و هری بعد از پایان جنگ و مرگ این زوج دوستداشتنی، سرپرستی «تدی لوپین» رو به عهده گرفت، هر چند که تدی همراه مادربزرگش «آندرومدا» زندگی میکرد اما هری همیشه مثل پدرخواندهی خودش «سیریوس بلک» دوست و کمک حالش بود.
- سیریوس بلک، در طولِ سالِ چهارم دورادور مراقب هری بود.
هر چند در ساخت فیلمها به این نکته اشاره نشده اما سیریوس هنگامی که هری در مسابقات «سه جادوگر» شرکت کرده بود، همیشه تو فرمِ «پانمدی» در اطراف هاگوارتز می چرخید تا مراقبش باشه. سیریوس در غاری تو روستای هاگزمید زندگی میکرد و در شب پایانی مسابقات، در زمانی که هری توی درمانگاه هاگوارتز بستری بود، خودش رو به مدرسه رسوند؛ افرادی مثل آرتور ویزلی و... برای اولین بار سیریوس رو در اون شب ملاقات کردن.
بدترین تا بهترین پدرهای دنیای فانتزی به مناسبت روز جهانی پدر
طرفدارهای این مجموعهی محبوب از این پست راضی بودین؟ به نظرتون چه بخشهای دیگهایی جا مونده، نظراتتون رو حتما برامون کامنت بذارین!
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
جعبه HTML