زمان مطالعه: 15 دقیقه
همه ما خوب میدونیم که دنیای کتابها بسیار، بسیار وسیعتر و کاملتر از جهان فیلمهای اونهاست. محدودیتهایی مثل زمان، بودجه و جلوههای ویژه باعث میشن که سازندگان و تیم تولید نتونن تمام جزییات کتابها رو وارد داستان فیلم بکنن. اولین فیلم از مجموعهی سینمایی «هری پاتر» (Harry Potter) تحت عنوان «هری پاتر و سنگ جادو» در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۰ (۱۶ نوامبر ۲۰۰۱) و آخرین قسمت، یعنی قسمت دوم «هری پاتر و یادگاران مرگ» در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۹۰ (۱۵ ژوئیه ۲۰۱۱) اکران شدن، تا ما در طول یک دهه شاهد اکران هشت قسمت از سری فیلمهای این مجموعه باشیم. در مسیر انتقال محتوای کتابها به دنیای سینما، جزئیات زیادی مثل، شخصیتها، اتفاقات و دیالوگهایی که در کتابها خوندیم که اتفاقا بسیار هم، مهم و سرنوشت ساز بودن، بهطور کامل در فیلمهای این مجموعه حذف شدهان که انتقاد شدید طرفدارهای این دنیای جادویی رو در پی داشت.
با فانتزیمگ همراه باشین که تصمیم گرفتیم تو این پست از وبلاگ به بررسی مهمترین تفاوتهای کتاب و فیلمهای دنیای «هری پاتر» بپردازیم.
تو اولین کتاب از این مجموعه، هری بعد از خرید وسایل مورد نیازش برای تحصیل در هاگوارتز به همراه هاگرید، به «پرایوت درایو» و «خونهی دورسلیها» برمیگرده و موظفه که باقیموندهی تابستون رو با خاله و شوهرخالهاش که چندان علاقهایی بهش ندارن سپری کنه. موضوعی که مخاطبین کتاب رو بیشتر درگیرِ رابطهی سرد هری و دورسلیها میکنه. در تاریخ اول سپتامبر هم، این عمو ورنون هست که هری رو به «ایستگاه قطار کینگز کراس» میبره. تو داستان فیلم، هری برای اولین بار «هاگرید» رو در شب تولدش ۳۱ ژوئیه میبینه و متوجه میشه که یه جادوگر هست و فردایِ اون روز با هم برای خرید به «کوچهی دیاگون» میرن و در نهایت هاگرید هری رو به کینگز کراس میبره؛ یعنی تو داستانِ فیلم هری یک ماه زودتر به مدرسه میره! تمام فیلمهای این مجموعه شروعی متفاوت نسبت به داستانِ کتابها دارن و در این حین جزئیات زیادی حذف شدهان که به شناخت بهتر کاراکترها و روابطشون کمک میکرد. لحظاتی مثل وقتی که «آرتور ویزلی» شومینهی دورسلیها رو به شبکهی «فلو» وصل کرد تا هری رو برای تماشای جام جهانی به پناهگاه ببره، یا زمانی که هری به تنهایی در پاتیل درز دار اقامت داشت و هر روز بستنی مجانی میخورد.... اما یکی از عجیبترین نکتهها که پاترهدها رو حسابی شوکه کرده، لحظات ابتدایی فیلم «هری پاتر و زندانی آزکابان» هست که هری رو در حال تمرین با چوب جادو در زیر پتو نشون میده در حالیکه همه میدونیم، جادوگرهای زیر سن قانونی اجازه ندارن که خارج از هاگوارتز از جادوشون استفاده کنن....
- ارتباط مشنگها با دنیای جادوگری
اولین کتابِ این داستان اشاره مستقیمی به ارتباط بین این دو دنیا داره، زمانیکه «ورنون دورسلی» در مسیرش به سمت شرکت، عدهایی رو میبینه که رداهای بلندی به تن کردهان و دارن دربارهی موضوعاتی مثل «پاترها» و «مشنگها» صحبت میکنن. اشاره مهم بعدی به ارتباط این دو جهان مربوط به زمانی میشه که عکس «سیریوس بلک» در روزنامههای دنیای ما هم چاپ شد تا به مردم در مورد یه جانیِ خطرناک هشدار بدن؛ اما مهمترین ارتباط بین جهان جادوگری و جهان واقعی مربوط به کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه هست، در این کتاب وزیر دنیای سحر و جادو در دیداری با نخستوزیر بریتانیا بهش هشدار داد که ولدمورت قدرت گرفته و همه باید مواظبش باشن.
یکی از نکتههایی که به درک بهتر داستان کمک میکرد، اطلاع از گذشتهی شخصیتِ منفور، «تام مارولو ریدل» یا «لرد ولدمورت» بود. به جز لحظاتی اندک از صحبتهای «دامبلدور» و تام در یتیم خانه، سایر صحنههای مربوط به این شخصیت از فیلمها کنار گذاشته شدن. پدر بزرگ تام «مارولو گانت» از بازماندههای «خاندان گانت» و از نوادگان «سالازار اسلیترین» بود. در یکی از خاطراتی که هری در قدح اندیشه تماشا میکرد؛ ما میبینیم که مادرِ تام توسط معجون عشق یه ماگل به نام «تام ریدل» رو مجبور به ازدواج میکنه و در نهایت این رابطه به بدترین شکل ممکن پایان پیدا میکنه؛ تام وقتی اثرات معجون از بین میره، «مروپ» رو ترک میکنه و به زندگیِ گذشتهی خودش برمیگرده. مروپ هم که مریض و ناتوان شده بود، برای گذران زندگی مجبور به فروش لاکت اسلیترین، ارثیهی خانوادگیشون میشه و در نهایت هنگام به دنیا آوردنِ پسرش در یه پرورشگاه میمیره. تام هیچ وقت نمیتونه معنی عشق رو درک کنه و به همین دلیل به شخصیتِ منفیِ بدونِ احساسی تبدیل میشه که در راه رسیدن به خواستههاش همه رو قربانی میکنه.
این مکالمهی بین هری و دامبلدور میتونست یکی از نقاط تاثیرگذار فیلمِ «هری پاتر و شاهزادهی دورگه» باشه.
“او (مروپ) حتی به خاطر فرزندش هم زنده نمیماند؟”
دامبلدور ابروهایش را بالا برد. “آیا تو برای لرد ولدمورت متأسف هستی؟”
هری سریع پاسخ داد، “نه، اما او (مروپ) برخلاف مادرم حق انتخاب داشت، مگر نه”
دامبلدور پاسخ داد،”مادر تو هم حق انتخاب داشت، بله مروپ مرگ را به نگهداری از فرزندش ترجیح داد، اما او را قضاوت نکن. او به خاطر رنجهای مداوم ضعیف شده بود و هرگز به اندازه مادر تو شجاع نبود.”
خاندانهای اصیلزاده در دنیای هری پاتر، یه پست تخصصی واسه پاترهدها
این موضوع در انتهای کتاب چهارم بهخوبی توضیح داده شده که هری بهخاطر برنده شدن در مسابقات «سه جادوگر» مبلغ قابل توجه ۱۰۰۰ گالیون رو بهعنوان جایزه دریافت میکنه. هری برای ادای احترام به سراغ خانوادهی سدریک میره و از اونها میخواد که این پول رو ازش بپذیرن ولی پدر سدریک قبول نمیکنه؛ از اونجایی که هری خودش هم به این جایزه نیازی نداشت، تمام این پول رو به برادران ویزلی هدیه میده تا بتونن به آرزوی خودشون یعنی راه اندازی کسب و کار از وسایل جادوییشون برسن. در ازای این کار هری از فرد و جرج میخواد که برای رون یه ردای شب بخرن. ارزش هر گالیون در دنیای هری پاتر، حدودا ۲۵ دلار تخمین زده میشه که با این حساب، هری حدودا ۲۵ هزار دلار به فرد و جورج بابت راهاندازی مغازهشون در کوچهی دیاگون کمک کرده.
در کتاب دوم شبحِ گروه گریفیندر «نیک تقریبا بی سر»، هرماینی، هری و رون رو به جشنِ سالروزِ مرگش دعوت میکنه. این صحنه در فیلمها وجود ندارن اما واقعا تماشایِ اون ارواح و غذاهای عجیب غریبشون خالی از لطف نیست.
- معمای خبرهایِ دستِ اولِ ریتا اسکیتر
گزارشگر مجله «دیلی پرافت» (Daily Prophet) «ریتا اسکیتر»، در داستان فیلم «هری پاتر و جام آتش» نقش بسیار پررنگی داره ولی به چگونگیِ اتمامِ داستانِ این شخصیت در فیلم هیچ اشارهای نمیشه. در انتهای کتاب چهارم، هرماینی با زیرکی متوجه میشه که ریتا یه «جانور نما» (Animagus) هست که به طور قانونی ثبت نشده و میتونه به یه سوسک تبدیل بشه. این موضوع توضیح میده که ریتا چطوری اطلاعات خودش رو بهدست میآورد. هرماینی ریتا رو در زمانی که به شکل سوسک بود در یه شیشه زندانی میکنه و او رو تهدید میکنه که اگر به مدت حداقل یه سال دست از سر هری برنداره، هویتش رو لو میده.
بخش دوم پستِ «تفاوت فیلمها و کتابهای هری پاتر» رو ازدست ندین!
طرفدارهای این مجموعهی محبوب از این پست راضی بودین؟ برای خوندن ادامهی این مقاله به این
پست سر بزنین!
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ