زمان مطالعه: 11 دقیقه
«هری پاتر» یه پسربچهی جادوگر ولی خیلی معمولی بود، تا زمانی که یه اتفاق مرموز او رو در یه سالگی تبدیل به مشهورترین پسربچهی جهان چه در دنیای جادوگرها و چه دردنیای واقعی کرد! پسری که «لرد ولدمورت»، تبهکارترین جادوگر زمان خودش رو شکست داد. در شبی که ولدمورت به دلیل خیانت «پیتر پتیگرو» مخفیگاه «پاتر»ها رو پیدا کرد، بعد از به قتل رسوندن «جیمز» و «لیلی»؛ تلاش کرد تا هری رو هم با طلسم نا بخشودنی «آواداکداورا» بکشه، اما طلسم به سوی خودش برگشت و بدنش نابود شد و به صورت نیرویی در تاریک در اومد. مادر هری جان خودش رو برای نجات پسرش فدا کرد در حالی که می تونست فرار کنه.( ولدمورت بنا به پیشگوییها، تنها به دنبال هری بود.) این فداکاری لیلی منجر به ساخت سپر محافظتی تا هفده سالگی برای هری شد، نیروی مرموز و پیشِ پاافتادهایی که ولدمورت هرگز فکرش رو هم نمیکرد؛ اون نیرو چیزی نبود جز عشق. از همین لحظات ابتدایی داستان و به خصوص در طول سالهای حضور هری در «مدرسهی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز»، ما همیشه شاهد نبردهای متعددی بودیم؛ چه زمانهایی که دو دوست مقابل هم قرار میگرفتن و چه زمانهایی که دشمنهای دیرینهایی مثل هری و لرد تاریکی.
امروز فانتزیمگ رفته سراغ 10 تا از نفسگیرترین دوئلهای جادوگری تو این دنیای فانتزی محبوب.
10. رو به روی هم قرار گرفتن هری و دراکو در کلوپ دوئل
تو سال دوم تحصیلِ «هری پاتر» (Harry Potter) تو «مدرسهی جادوگری هاگوارتز» (Hogwarts School of Witchcraft and Wizardry) ما برای اولین بار با مفهوم و قوانین دوئل بین جادوگرها آشنا شدیم. بخاطر تمام اتفاقات عجیب و غیر منتظرهایی که در حال رخ دادن بود، تصمیم بر این شد که به دانش آموزان سالهای پایین تر هم، روشهای مبارزه آموزش داده بشه تا در صورت لزوم از خودشون محافظت کنن. در کلوپ دوئل به صورت خیلی جدی این دو رقیب، مقابل هم دیگه قرار گرفتن. هری به صورت ناخودآگاه با صحبت کردن به زبان مارها (Parseltongue)، ماری که «دراکو مالفوی» (Draco Malfoy) پدیدار کرده بود رو کنترل کرد؛ این مبارزه در نهایت با مداخلهی «پروفسور اسنیپ» (Professor Severus Snape) به پایان رسید و برندهایی نداشت.
خاندانهای اصیل زاده در دنیای هری پاتر، یه پست مخصوص پاترهدها!
9. سیرویوس بلک و ریموس لوپین، دوستهای قدیمی
درسته این مبارزه بیشتر یه درگیری فیزیکی بود تا یه دوئل جادوگری، اما رو در رو قرار گرفتنِ دوستهای قدیمی برای ساخت یه صحنهی نفس گیر کافیه. «سیریوس بلک» (Sirius Black) که بسیار ضعیف و خسته بود باز هم تغییر شکل داد و در شکل «پانمدی» (padfoot)، تمام تلاشش رو کرد تا بتونه در مقابل «ریموس لوپین» (Remus Lupin) که به شکل یه «گرگینه» (Werewolf) در اومده بود و روی رفتارش دیگه دیگه کنترلی نداشت، دوام بیاره. سریوس برای این که زمان بخره تا هری،رون و هرماینی فرار کنن؛ در این مبارزه از جون مایه گذاشت. هر چند که هری خیلی پسر خواندهی حرف گوش کنی نبود! تمام تلاشهای هری و هرماینی در نهایت منجر به نجات جون سیریوس شد. هرچند که «پیتر پتی گرو» (Peter Pettigrew) برندهی اصلی بود و از این مبارزه نهایت استفاده رو برد و به شکل «دم باریک» (Wormtail) فرار کرد.
8. مک گاناگال در برابر اسنیپ
یکی از دوئلهایی که چندان لحظات نفسگیری نداشت ولی از لحاظ رویارویی دو جادوگر ارزشمنده، مبارزهی «پروفسور مک گوناگال» (Professor Minerva McGonagall) و اسنیپ در اون عصر سرنوشت ساز هست. پروفسور مک گوناگال که از تمام کارهای اسنیپ و «وزارت جادو» (Ministry of Magic) به سطوح اومده بود و فقط برای محافظت از دانش آموزها در مدرسه مونده بود؛ در دفاع از هری پا به میدون نبرد گذاشت و در مقابل اسنیپ قرار گرفت. تو همون لحظات ابتدایی اسنیپ فرار کرد و «مینروا» اون رو یه ترسو خطاب کرد! در حالی که بعد از به اتمام رسیدن مجموعه ما متوجه شدیم که اسنیپ قصد آسیب رسوندن به همکار قدیمیاش رو نداشته و به همین دلیل فرار رو به جنگ ترجیح داد!
7. دو مادر، روبه روی هم
زمانی که «جینی ویزلی» (Ginny Weasley) در حال مبارزه با «بلاتریکس لسترینج» (Bellatrix Lestrange) بود، «مالی» (Molly Weasley) با به زبون آوردن : "دختر من نه!" جینی رو کنار میکشه و وارد صحنه میشه. در حین این مبارزه، مالی طلسمی رو مستقیماً به قلب حریفش شلیک میکنه که پوزخندهای بیرحمانه رو برای همیشه از چهرهی بلاتریکس پاک میکنه. این دوئل به خوبی نشون میده که مالی سر بچههاش با هیچ کس شوخی نداره!
6. مبارزه با وردهای به جا مونده از شاهزادهی دورگه
از همون روز اول که هری دراکو رو پس زد و رون رو برای دوستی، انتخاب کرد؛ همه خوب میدونستیم که این دو تا دست از سر هم برنمیدارن و درگیری بین این دو تا جادوگر اجتناب ناپذیره. در حالی که تنشها و درگیریها توی زندگی شخصی هر دوشون در ششمین سال تحصیلی حسابی زیاد هست، در حین یه درگیری هری، دراکو رو به سمت دستشویی تعقیب میکنه و برای اولین بار وردِ «سکتوم سمپرا» (Sectumsempra) رو که از کتابِ به جای مونده از «شاهزاده دورگه» (Half Blood Prince) یاد گرفته، اجرا میکنه. تماشای نتیجهی این ورد برای خودِ هری و حتی برای افرادی که از دراکو دل خوشی نداشتن هم، ناراحت کننده بود و ما از صمیم قلبمون میتونستیم عذاب وجدان هری رو احساس کنیم. این مبارزه هم مثل بارِ پیشین تو سال اول با دخالت پروفسور اسنیپ، کسی که همیشه پنهانی حواسش به هری و دراکو بود، ختم به خیر شد.
5. مبارزهی هری و لرد تاریکی در انتهای فصل چهارم
رو به رو شدن هری پاتر با «لرد ولدمورت» (Lord Voldemort) در جسم خودش برای اولین بار، بدون شک یکی از نقاط عطف کل این مجموعه بود. لحظات پایانی تورنمنت «سه جادوگر» (Triwizard) برای همهی طرفدارهای این دنیا غمانگیز بود، حتی مرگ ناگهانی «سدریک» (Cedric Diggory) هم نتونست ما رو برای اتفاقهای بعدی آماده کنه. تو طول این مبارزهی نابرابر که تماشاچیهای کمی هم نداشت، هری و لرد تاریکی با هم روبه رو شدن؛ وجود هستههای دوقلو در دو چوب دستی منجر به برعکس شدن طلسمها و ظاهر شدن والدین هری و سدریک به شکل یه طلسم محافظ شد و به او اجازه فرار داد.
اگه دوست دارین از دنیای چوبدستیها بیشتر بدونین، به سر به این پست فانتزیمگ بزنید!
4. هری در برابر شاهزادهی دورگه
تو لحظات پایانی قسمت ششم هری پاتر اتفاقات غیر منتظرهی زیادی در انتظار مخاطبین بود. از پیداکردن «جان پیچ» (Horcrux) تا مرگ «پروفسور دامبلدور» (Professor Albus Dumbledore) و خیانتِ پروفسور اسنیپ به «محفل ققنوس» (Order of the Phoenix) و... . به نظرم «دنیل رادکلیف» (Daniel Radcliffe) در بیان عذاب و غمِ هری از مرگ دامبلدور و ناامیدیاش از اسنیپ، کارِ خارق العادهای انجام داد. پس از سالها و درگیریهای پیاپی بین این استاد و شاگرد بالاخره این دو در برابر هم، قرار میگیرن و در نهایت اسنیپ خودش رو به عنوان «شاهزادهی دورگه» معرفی میکنه. بخش غم انگیز این رابطه جاییه که میفهمیم در تمام این سالها، اسنیپ با تمام وجود در حالِ تلاش برای محافظت از هری، تنها یادگارِ عشق دورانِ جوانیش، بوده ولی همیشه به عنوان یه شرور و خائن شناخته میشده.
3. هری در برابر باسیلیسک
شروع و پایان داستان کتاب و فیلم «هری پاتر و تالار اسرار» (Harry Potter and the Chamber of Secrets) خیلی متفاوت از اولین داستان این مجموعه پیش رفت. هری و رون از «قطار هاگوارتز اکسپرس» (Hogwarts Express) جا موندن و برخلاف قسمت اول که هر سه در کنار هم و با همفکری با یه «ترول»، سگ سهسری به اسم «فلافی» (Fluffy)، مهرههای مرگبار یک شطرنج واقعی و لرد سیاه که از جسم «پروفسور کوئیرل» (Quirinus Quirrell) استفاده میکرد، مواجه شدن؛ تو قسمت دوم هری در نهایت مجبور میشه که برای نجات «جینی» به تنهایی با یه «باسیلیسک» (Basilisk) و «تام ریدل» (Tom Marvolo Riddle) که به شکل یه خاطره از درون دفترچهی خاطراتش ظاهر شده، بجنگه. درسته که «فاوکس» (Fawkes)، ققنوسِ دامبلدور با حضور به موقع و رسوندن «شمشیر گودریک گریفیندور» (The Sword of Gryffindor) و نجات هری از نیش زهرآگین باسیلیسک کمک بزرگی به این جادوگر نوجوان میکنه، اما همهی اینها چیزی از هیجان مبارزهی یه بچهی دوازده ساله با موجودی 50 متری و افسانهایی کم نمیکنه. در اون لحظه هیچکدوم از ما و همچنین خود هری نمیدونستیم که دفترچهی خاطرات یکی از جان پیچهای ولدمورت هست.
به عنوان یه پاترهد همیشه یه سوالی راجع به این مسئله داشتم، اگه نیش باسیلیسک، جان پیچها رو از بین میبره؛ چرا قسمتی از روح ولدمورت که درون هری قرار داشت رو از بین نبرد؟! تا حالا بهش فکر کرده بودین؟! اگر دلیلش رو میدونین حتما تو کامنتها برامون توضیح بدین.
2. قدرتمندترین جادوگران رو در روی هم
درگیری بین قویترین جادوگرهای عصر حاضر تو وزارت جادو در «هری پاتر و محفل ققنوس» درست اندکی پس از مرگ سیریوس بلک، یکی از تاثیرگذارترین نمایشهای قدرت و مهارت در کل مجموعه فیلمها و کتابها بود. برای اولین بار بود که دامبلدور شخصا تو درگیریها دخالت کرد. چیزی که این مبارزه رو متمایز میکنه، خلاقیتی هست که هر دو جادوگر هنگام استفاده از اشیاء اطراف به عنوان عناصر دفاعی و ابزار حمله به کار میبرن.
1. مبارزهی نهایی
همه ما لحظات قهرمانانهای که در «نبرد هاگوارتز» اتفاق افتاد رو به یاد داریم، مثل زمانی که نویل با استفاده از شمشیر گریفیندور «نگینی» رو کشت، لونا و سیموس با ساخت «پاترونوس» در برابر دیوانه سازها مقاومت کردن، مبارزهی «گراپ» برادر ناتنی «هاگرید» در برابر غولها و ... اما باید قبول کنیم که نه تنها این مبارزه، بلکه تمامِ این مجموعه به این یک لحظه ختم میشه. در تمام زندگی، هری، هر بار به نوعی در مقابل ولدمورت قرار گرفته بود، اما در این لحظه ما شاهد مبارزه هری و ولدمورت به عنوان یک فرد واحد هستیم. خوشبختانه با نابودی تمام جان پیچ ها و وفاداریِ :ابر چوبدستی» (Elder Wand) به هری پاتر، تام ریدل مغلوب شد و برای همیشه به بخشی از تاریخ سیاه دنیای جادوگری پیوست.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ