برای محصولات بیشتر کلیک کنید.
هیچ محصولی پیدا نشد.
برای محصولات بیشتر کلیک کنید.
هیچ محصولی پیدا نشد.
بخش های دیگر مجله

فانتزی مگ

آخرین کامنت‌ها

راهنمای ورود به دنیای میازاکی؛ سفری به قلب ۱۲ شاهکار استودیو جیبلی

1146 بازدید 52 لایک

زمان مطالعه: 6 دقیقه


وقتی حرف از انیمه و سینمای ژاپن می‌شه، یه اسم همیشه توی ذهن‌ها می‌درخشه: هایائو میازاکی. کارگردانی که تونست با قدرت تخیل و قصه‌گویی منحصربه‌فردش، مرز بین انیمیشن و سینمای جدی رو بشکنه و آثاری خلق کنه که هم بچه‌ها عاشقش می‌شن و هم بزرگ‌ترها باهاشون عمیق‌ترین حس‌ها رو تجربه می‌کنن. میازاکی فقط یه انیماتور نیست؛ یه شاعر تصویریه که دنیایی خلق می‌کنه پر از ارواح، جادو، جنگ، صلح، دوستی با طبیعت و سفرهای درونی. توی این مقاله قراره بریم سراغ ۱۲ تا از مهم‌ترین فیلم‌هایی که ساخته و نگاهی بندازیم به اینکه چرا این آثار تا این حد خاص، تاثیرگذار و فراموش‌نشدنی هستن.

پس اگه تا حالا با دنیای میازاکی آشنا نشدی، یا اگه دنبال اینی که بفهمی کدوم فیلم‌ها بیشتر به دلت می‌شینن، با من همراه باش...


۱۲. Lupin III: The Castle of Cagliostro-لوپن سوم: قلعه کاگلیسترو

این فیلم اولین تجربه‌ی کارگردانی میازاکی هست و برخلاف بقیه‌ی آثارش، از یه مجموعه‌ی از پیش‌موجود به نام لوپین سوم (Lupin III) اقتباس شده. قلعه کاگلیسترو بیشتر از اون‌که فضای شاعرانه یا طبیعت‌محور فیلم‌های کلاسیک جیبلی رو داشته باشه، یه ماجراجویی پرهیجان با حال و هوای کلاسیک سینمای جاسوسی و سرقته. داستان درباره‌ی آرسن لوپین سوم، یک دزد محترم باهوش و کاریزماتیکه که متوجه می‌شه پول‌هایی که دزدیده جعلی هستن. همین موضوع باعث می‌شه سر از کشوری خیالی به نام کاگلیسترو دربیاره؛ جایی که درگیر نقشه‌های شیطانی یک کنت، یک پرنسس در بند و رازهای پنهان یه قلعه‌ی بزرگ می‌شه.

هرچند که این فیلم خیلی با حال‌و‌هوای آثار بعدی میازاکی متفاوته، اما نشونه‌هایی از سبک خاص اون مثل طراحی‌های دقیق، شخصیت‌پردازی متفاوت و عشق به هواپیماها و تعقیب‌و‌گریزهای تماشایی، کاملاً درش دیده می‌شه. مخصوصاً سکانس تعقیب ماشین در ابتدای فیلم، هنوز یکی از بهترین نمونه‌ها در تاریخ انیمیشن به حساب میاد.

اگه دنبال یه تجربه متفاوت از میازاکی هستی، که کمی جنایی‌تر، اکشن‌تر و شوخ‌طبع‌تره، این فیلم می‌تونه شروع جذابی باشه؛ حتی اگه از قبل با دنیای لوپین سوم آشنا نباشی.

۱۱. Porco Rosso-پورکو روسو

یکی از خاص‌ترین فیلم‌های هایائو میازاکی، بدون شک پورکو روسو هست. داستان درباره‌ی یه خلبان جنگ جهانی اوله به نام مارکو پاگوت که به دلایلی مرموز دچار نفرین شده و حالا سر خوکی داره. اما ظاهرش فقط یه نماده؛ چیزی که بیشتر اهمیت داره، روح خسته، پر از خاطره و زخم‌خورده‌ی شخصیتشه که داره تو دنیایی بین جنگ و صلح، عشق و انزوا پرواز می‌کنه.

میازاکی توی این فیلم هم به علاقه‌ی همیشگیش به هواپیماها وفادار مونده. آسمون و پرواز در این فیلم فقط لوکیشن نیستن، بلکه استعاره‌ای از آزادی، تنهایی، و حتی گریز از مسئولیت‌های سنگین دنیای زمینی‌ان. این اثر در عین حال که یک انیمیشن جنگی، تاریخی و ماجراجویانه‌ست، پر از لحظات شاعرانه و حتی طنزهای ریز و ظریفه. نکته‌ی جالب درباره‌ی این فیلم اینه که در ابتدا قرار بود یک فیلم کوتاه برای نمایش داخل پروازهای هواپیمایی ژاپن باشه! اما مثل خیلی از پروژه‌های میازاکی، کم‌کم رشد کرد و تبدیل شد به یه اثر کامل سینمایی با هویت مستقل.

شخصیت فِیو، دختری باهوش و بااراده که نقش مکانیک هواپیمای پورکو رو بازی می‌کنه، نشون‌دهنده‌ی یکی از الگوهای همیشگی فیلم‌های میازاکی هست: دختران جوان و قوی که نقش نجات‌دهنده دارن. در کنار اون، ردپای سیاست، نوستالژی برای دوران بین دو جنگ، و انتقاد از فاشیسم هم توی لایه‌های زیرین داستان دیده می‌شه. اگر دنبال یه فیلم متفاوت از میازاکی هستی که نه کاملاً کودکانه‌ست و نه خیلی پیچیده، پورکو روسو می‌تونه گزینه‌ای بی‌نظیر باشه — ترکیبی از اکشن، طنز، رمانس، و البته هواپیماهای کلاسیک.

۱۰. Ponyo-پونیو

پونیو یکی از شیرین‌ترین و کودک‌محورترین آثار هایائو میازاکی هست، اما این به‌هیچ‌وجه به این معنا نیست که مخاطب بزرگسال ازش چیزی نصیب نمی‌بره. داستان، الهام‌گرفته از افسانه‌ی پری دریایی کوچولو هست، ولی مثل همیشه، میازاکی همه‌چی رو به سبک خودش بازتعریف کرده: فلسفی، زیبا، و کمی عجیب! پونیو یه ماهی طلایی کوچیکه که دلش می‌خواد از دنیای زیر دریا فرار کنه و انسان بشه. اون با پسربچه‌ای به اسم ساسکه آشنا می‌شه و همین آشنایی دنیای هردوشون رو زیر و رو می‌کنه. این فیلم یه ادای احترام عاشقانه به دریاست؛ پر از صحنه‌های موج‌دار و نرم، رنگ‌های زنده، و موجودات جادویی که از تخیل بیرون اومدن.

نکته‌ی جالب درباره‌ی این اثر اینه که برخلاف انیمیشن‌های دیجیتالیِ پرزرق‌وبرق امروزی، کل فیلم با دست کشیده شده. میازاکی اصرار داشت که با همون روش کلاسیک همیشگی‌اش کار کنه و نتیجه‌اش هم یه دنیای بی‌نظیر و بصری خیره‌کننده‌ست که انگار از دل کتاب‌های داستان مصور بیرون اومده. در ظاهر، پونیو یه داستان ساده درباره‌ی دوستی و دنیای کودکانه‌ست، اما زیر پوستش، میشه دغدغه‌های همیشگی میازاکی رو پیدا کرد: بحران زیست‌محیطی، رابطه‌ی انسان و طبیعت، و بی‌ثباتی جهانی که بچه‌ها قراره توش بزرگ بشن.

اگه دنبال فیلمی هستی که هم روح بچه‌ها رو شاد کنه، هم برای بزرگ‌ترها مثل یه لالایی شاعرانه و پر از معنا باشه، پونیو رو از دست نده. این فیلم یه آشتی دوباره با سادگی، مهربونی و دنیای رنگارنگ کودکیه.

۹. The Wind Rises-باد برمی‌خیزد

باد برمی‌خیزد یکی از شخصی‌ترین و متفاوت‌ترین فیلم هایائو میازاکی هست؛ یه اثر جدی، غم‌انگیز و واقع‌گرایانه که خیلی از فضای فانتزی و جادویی آثار قبلی‌ش فاصله گرفته، اما همچنان پر از امضای شخصیه. داستان این فیلم زندگی جیرو هوریکوشی، مهندس و طراح هواپیماهای جنگی ژاپن در دوران جنگ جهانی دومه؛ همون کسی که هواپیمای افسانه‌ای زیرو رو ساخت. اما نکته اینه: میازاکی در این فیلم بیشتر از جنگ، درباره‌ی رویای پرواز حرف می‌زنه. جیرو یه پسر خجالتی و خیال‌پردازه که از کودکی عاشق آسمون و هواپیماست. برای اون، پرواز یه رؤیاست، یه هنر... نه یه ابزار کشتار. ولی وقتی رؤیاهای آدم با واقعیت‌های خشن تاریخ برخورد می‌کنن، چی باقی می‌مونه؟ همین کشمکش درونی، هسته‌ی اصلی فیلمه.

از طرف دیگه، باد برمی‌خیزد یکی از عاشقانه‌ترین فیلم‌های میازاکی محسوب میشه. رابطه‌ی جیرو با ناهوکو، زنی که با بیماری سل دست‌و‌پنجه نرم می‌کنه، پر از لحظات شاعرانه، تلخ و در عین حال لطیفه. این عاشقانه به فیلم عمق انسانی می‌ده و نشون می‌ده که حتی در میانه‌ی ساخت ماشین‌های جنگی، هنوز می‌شه عاشق بود، ساخت، رویا دید و دل بست. برخلاف اکثر آثار میازاکی، اینجا خبری از جادو و ارواح و دنیای موازی نیست. اما باز هم می‌تونی رد پای خیال‌پردازی‌های همیشگیش رو توی سکانس‌های رویاگونه‌ی جیرو ببینی؛ مخصوصاً در گفتگوهایی که با هواپیمارساز مشهور ایتالیایی، کاپْرونی، در رویاهاش داره.

اگر دنبال یه اثر بالغانه‌تر، جدی‌تر و آرام‌تر از میازاکی هستی که سؤالات عمیقی درباره‌ی مسئولیت، هنر، و رؤیاهای دست‌نیافتنی مطرح می‌کنه، باد برمی‌خیزد رو باید حتماً تماشا کنی. فیلمی که مثل نسیم، آهسته و بی‌صدا از کنارت عبور می‌کنه، اما تأثیرش تا مدت‌ها توی ذهنت می‌مونه.

۸. Nausicaä of the Valley of the Wind-نائوشیکا از دره‌ی باد

این فیلم نه‌تنها یکی از مهم‌ترین آثار هایائو میازاکی هست، بلکه به‌نوعی آغازگر مسیر تأسیس استودیو جیبلی هم محسوب می‌شه. نائوشیکا اولین باریه که میازاکی تونست جهان‌بینی عمیق و دغدغه‌های شخصیش رو با آزادی کامل به تصویر بکشه: جنگ، طبیعت، صلح، انسان، تکنولوژی، و آینده‌ای در حال نابودی. داستان در دنیایی پسا‌-آخرالزمانی اتفاق می‌افته؛ جایی که بیشتر کره زمین درگیر یک جنگ فاجعه‌بار شده و حالا طبیعت به شکلی وحشی و ناشناخته دوباره داره خودش رو پس می‌گیره. در مرکز این دنیای آشفته، دختری به نام نائوشیکا زندگی می‌کنه؛ شاهزاده‌ای مهربون، شجاع و دلسوز که برخلاف رهبران جنگ‌طلب اطرافش، دنبال راهی برای برقراری تعادل بین انسان‌ها و طبیعته؛ نه تسلط بر اون. یکی از المان‌های جالب فیلم، موجوداتی عظیم‌الجثه و حشره‌مانند هستن که به شکلی مرموز از جنگل‌های سمی محافظت می‌کنن. نائوشیکا نه تنها ازشون نمی‌ترسه، بلکه تلاش می‌کنه باهاشون ارتباط برقرار کنه. این ارتباط نماد همون پیوند گم‌شده‌ی انسان با طبیعته؛ چیزی که میازاکی بارها در آثار بعدیش هم بهش برمی‌گرده.

از نظر فنی، نائوشیکا یه دستاورد خیره‌کننده‌ست. با اینکه هنوز استودیو جیبلی به‌طور رسمی تأسیس نشده بود، کیفیت طراحی‌ها، جهان‌سازی، موسیقی حماسی و شخصیت‌پردازی فیلم در سطحی بود که توجه منتقدها و بیننده‌ها رو جلب کرد و به‌نوعی سکوی پرتاب برای تمام فیلم‌های بعدی میازاکی شد. اگر دنبال یه انیمه‌ با داستان عمیق، حال‌و‌هوای جدی، و پیام‌های زیست‌محیطی و انسانی هستی، نائوشیکا از دره‌ی باد یه نقطه‌ی شروع بی‌نقصه. این فیلم از اون دست آثاریه که با گذشت زمان کهنه نمی‌شن؛ فقط بیشتر درکشون می‌کنی.

۷. Castle in the Sky-قلعه‌ای در آسمان

قلعه‌ای در آسمان اولین فیلم رسمی‌ایه که تحت نام استودیو جیبلی ساخته شد، و از همون ابتدا نشون داد که میازاکی اومده تا دنیا رو با تخیلش متحول کنه. این فیلم ترکیبیه از ماجراجویی کلاسیک، پیام‌های ضدجنگ، تکنولوژی ویرانگر، و البته عشق بی‌قیدوشرط به طبیعت و آسمون. داستان حول محور دختربچه‌ای به نام شیتا و پسربچه‌ای به نام پازو می‌چرخه. شیتا گردنبندی داره که نیروی پرواز داره و کلید رسیدن به شهری افسانه‌ای به نام لپیوتا هست، یه قلعه‌ی معلق در آسمون که تکنولوژی و دانش فراموش‌شده‌ای رو در خودش پنهان کرده. این دو کودک توسط دزدان هوایی، ارتش و مأموران دولتی تحت تعقیب هستن، چون همه دنبال قدرتیه که لپیوتا در خودش داره.

اما چیزی که قلعه‌ای در آسمان رو از یه انیمیشن اکشن معمولی جدا می‌کنه، لایه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی زیرشه. لپیوتا، با وجود عظمت و قدرتش، در نهایت یه نماد از غرور بشریه؛ شهری که وقتی انسان‌ها خواستن بیشتر از حد خودشون به آسمون نزدیک بشن، سقوط کردن. میازاکی در این فیلم بار دیگه به تم همیشگی خودش یعنی تخریب‌گری انسان در برابر طبیعت و دانش بدون اخلاق برمی‌گرده. از نظر بصری، فیلم هنوز هم چشم‌نوازه. طراحی ربات‌های لپیوتا، منظره‌های سرسبز، و صحنه‌های پروازی هیجان‌انگیز، همگی با دقت و جزئیاتی خلق شدن که از همون زمان استاندارد جدیدی برای انیمیشن ژاپن ساختن. موسیقی متن جو هیسایشی هم حس ماجراجویی و خیال‌انگیزی داستان رو دوچندان می‌کنه.

قلعه‌ای در آسمان یه سفر فانتزیِ کلاسیکه با قلبی تپنده و پیامی عمیق. اگه دنبال یه انیمه‌ی پر از هیجان، دوستی، پرواز، و کمی اندوه شاعرانه هستی، این فیلم دقیقاً همون چیزیه که باید ببینی.

۶. Howl’s Moving Castle-قلعه‌ی متحرک هاول

اگه بخوای دنیای جادویی و دیوانه‌وار میازاکی رو فقط با یه فیلم تجربه کنی، قلعه‌ی متحرک هاول انتخاب بی‌نقصیه. این فیلم مثل یه تابلوی زنده‌ست: رنگارنگ، متغیر، بی‌مرز و پر از جزئیات خیال‌انگیز. در نگاه اول شاید فقط یه قصه‌ی عاشقانه‌ی جادویی به نظر بیاد، اما زیر این پوسته، میازاکی نقدهای سنگینی به جنگ، بی‌هویتی، و ترس از پیر شدن وارد می‌کنه. داستان درباره‌ی دختری به نام سوفی هست که توسط جادوگری نفرین می‌شه و به شکل پیرزنی درمیاد. برای شکستن طلسمش، به سراغ جادوگری مرموز به نام هاول می‌ره که توی یه قلعه‌ی عجیب و در حال حرکت زندگی می‌کنه. اما هاول فقط یه جادوگر جذاب نیست؛ شخصیتی پیچیده، آشفته و پر از تناقضه که درگیر جنگ و هویت خودش شده.

قلعه‌ی هاول، خودش یه شخصیت مستقله. ترکیبی از مکانیک، جادو، بی‌نظمی و خلاقیته که دقیقاً نمایانگر ذهن میازاکی هست. از اون طرف، رابطه‌ی سوفی و هاول به‌جای اینکه یه عشق سطحی باشه، تبدیل می‌شه به سفری درونی برای شناخت خود، پذیرش نقص‌ها، و پیدا کردن معنا توی دنیای بی‌رحم. این فیلم تو زمان اکرانش کلی سروصدا کرد، مخصوصاً نسخه‌ی انگلیسی‌اش که بازیگرای معروفی مثل کریستین بیل صداپیشه بودن. اما فراتر از صداپیشگی، چیزی که قلعه‌ی متحرک هاول رو ماندگار کرده، رویاپردازی خالصشه؛ اونجایی که واقعیت، خیال، عشق و جنگ در هم تنیده می‌شن.

۵. Kiki’s Delivery Service-سرویس تحویل کیکی

سرویس تحویل کیکی یه فیلم آروم، صمیمی و شاید یکی از زمینی‌ترین فیلم‌های میازاکی باشه، ولی همین سادگی، تبدیلش کرده به یکی از صادقانه‌ترین آثارش. داستان درباره‌ی کیکی، یه جادوگر نوجوانه که طبق سنت‌های خانوادگی باید یه سال رو به تنهایی توی یه شهر جدید زندگی کنه تا بالغ بشه و جادوشو بهتر یاد بگیره. اون یه سرویس تحویل با جاروش راه می‌ندازه و سعی می‌کنه توی شهری که هیچ‌کس نمی‌شناسدش، جا بیفته. اما چیزی که سرویس تحویل کیکی رو خاص می‌کنه، اینه که جادو توی این فیلم مثل یه ابزار ساده‌ست؛ تمرکز اصلی روی بلوغ، پیدا کردن جای خود، و غلبه بر بحران اعتمادبه‌نفسه. کیکی با حس بی‌هدفی، خستگی، و حتی از دست دادن قدرت جادوییش مواجه می‌شه. چیزیه که خیلی از ما؛ مخصوصاً توی دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی، کاملاً درکش می‌کنیم. این فیلم بیشتر از اینکه پر از صحنه‌های هیجان‌انگیز باشه، پر از لحظات لطیف، انسانی و واقعیه: پیدا کردن دوست، مستقل شدن، کار کردن برای زندگی، و تلاش برای باور داشتن به خود. یه جور آرامش خاص داره که بعد از تماشاش، حس می‌کنی یه گوشه‌ی خلوت از دنیای واقعی رو لمس کردی.

در کنار همه‌ی این‌ها، سرویس تحویل کیکی یه ادای احترام به دختران قوی و مستقل هم هست؛ همون‌طور که توی خیلی از فیلم‌های میازاکی می‌بینیم. کیکی شاید جادوگر باشه، اما بیشتر از هر چیزی، یه انسان واقعیه.

۴. The Boy and the Heron-پسر و مرغ ماهی‌خوار

جدیدترین اثر میازاکی که پس از سال‌ها سکوت ساخته شد و در سال ۲۰۲۳ اکران شد، پسر و مرغ ماهی‌خوار هست؛ فیلمی که خیلی‌ها اون رو به‌نوعی وداع یا جمع‌بندی کارنامه‌ی هنری میازاکی می‌دونن. این فیلم هم‌زمان یه سفر شخصیه، یه رؤیای سوررئال، و یه جور مواجهه با مرگ، تنهایی و خاطراته. داستان درباره‌ی پسری نوجوانه که مادرش رو از دست داده و به‌همراه پدرش به خانه‌ای قدیمی در دل طبیعت نقل‌مکان می‌کنه. اونجا با یه مرغ ماهی‌خوار مرموز روبه‌رو می‌شه که مثل دروازه‌ای به دنیای دیگه‌ست؛ جایی که واقعیت و خیال، زندگی و مرگ، انسان و طبیعت در هم آمیخته‌ شدن. این فیلم یه جور نامه‌ی عاشقانه از میازاکی هست به تخیل خودش و به مخاطب‌هایی که تمام این سال‌ها باهاش همراه بودن.

 پسر و مرغ ماهی‌خوار برخلاف برخی آثار قبلی، داستان‌گویی خیلی مستقیم نداره. بیشتر از اینکه روایت‌محور باشه، احساس‌محوره. مخاطب باید خودش رو بسپره به تصاویر، صداها، سکوت‌ها و نمادهایی که بار احساسی سنگینی دارن. این فیلم از بعضی لحاظ یادآور شهر اشباح هست، اما پخته‌تر، شخصی‌تر و غم‌انگیزتره. اگر دنبال فیلمی هستی که بیش از سرگرمی، عمیق باشه و تو رو به درون ذهن یک نابغه ببره، پسر و مرغ ماهی‌خوار یه تجربه‌ی خاص و بی‌تکراره؛ فیلمی که باید باهاش زندگی کنی، نه فقط تماشاش کنی.

۳. Princess Mononoke-شاهزاده مونونوکه

این فیلم یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آثار میازاکی به شمار میاد که وقتی در سال ۱۹۹۷ اکران شد، تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ ژاپن شد؛ تا وقتی که شهر اشباح اومد. شاهزاده مونونوکه تلفیقی از اسطوره، سیاست، طبیعت، و خشونته. نه برای بچه‌ها ساخته شده، نه برای کسایی که دنبال یه انیمیشن سبک هستن؛ اینجا با یه حماسه‌ی جدی طرفیم. داستان درباره‌ی آشیتاکاست، شاهزاده‌ای که گرفتار نفرین می‌شه و برای نجات جان خودش و یافتن معنای تعادل، به دل جنگلی باستانی می‌ره. اونجا با مونونوکه، دختری وحشی که توسط گرگ‌ها بزرگ شده، روبه‌رو می‌شه. اما جنگ اصلی، بین انسان‌هایی‌ست که طبیعت رو تخریب می‌کنن و نیروهای باستانی جنگله.

نکته‌ی درخشان فیلم اینه که هیچ‌کس واقعاً بد نیست. انسان‌ها برای زنده‌موندن تلاش می‌کنن، طبیعت می‌جنگه تا بقا پیدا کنه، و شخصیت‌ها همه در خاکستری‌ترین شکل خودشون نمایش داده می‌شن. این پیچیدگی اخلاقی، فیلم رو از یه روایت ساده‌ی خیر و شر فراتر می‌بره و تبدیلش می‌کنه به اثری که هنوزم درباره‌ش بحث و تحلیل می‌شه. از نظر بصری، فیلم فوق‌العاده‌ست: طراحی ارواح جنگل، حیوانات باستانی، صحنه‌های نبرد و سکوت‌های میان‌برشده‌ی جنگ، همگی مثل یه رویا/کابوس ترکیب شدن. موسیقی متن هیسایشی هم به طرز درخشانی فضا رو تکمیل می‌کنه.

شاهزاده مونونوکه یه بیانیه‌ی پرقدرت در مورد محیط‌زیست، قدرت، و مسئولیت انسانیه. اگه فقط قرار باشه یک فیلم جدی از میازاکی ببینی، این می‌تونه همون انتخاب باشه.

۲. My Neighbor Totoro-همسایه‌ام توتورو

شاید بشه گفت توتورو نماد خود استودیو جیبلی هست. اون موجود گرد و پشمالویی که انگار ترکیبیه از خرس، گربه، جغد و رویاست، حالا دیگه فقط یه کاراکتر کارتونی نیست؛ یه قطعه‌ی فرهنگیه که میلیون‌ها آدم باهاش خاطره دارن. اما فراتر از ظاهر بامزه‌اش، همسایه‌ی من توتورو یه فیلم شاعرانه درباره‌ی کودکی، طبیعت و پذیرش ترسه.

داستان درباره‌ی دو خواهر کوچولو به نام‌های سَتسوکی و مِی هست که به همراه پدرشون به روستا نقل‌مکان می‌کنن تا نزدیک بیمارستانی باشن که مادرشون توشه. اونجا با موجودات جادویی جنگل، از جمله توتورو، آشنا می‌شن. اما برخلاف فیلم‌های فانتزی رایج، هیچ بحران بزرگ یا تهدید شومی در کار نیست. ماجراها ساده‌ان: گم شدن، بارون، دلتنگی، و گربه‌ای که شبیه اتوبوسه! توتورو بیشتر از اینکه بخواد داستان تعریف کنه، حس منتقل می‌کنه. حس آرامش، کنجکاوی، ترس‌های کودکانه، و ارتباط عمیق با طبیعت. اون لحظه‌هایی که توتورو با بچه‌ها زیر بارون ایستاده یا وقتی که دونه‌های گیاه شروع به رشد می‌کنن، دقیقاً همون لحظه‌هایی‌ان که نشون می‌دن میازاکی چقدر استاد ساختن زیبایی در سادگیه.

این فیلم مثل یه لالایی تصویریه؛ چیزی که باهاش می‌تونی آروم بشی، لبخند بزنی، و دوباره بچگی رو یادت بیاد. بدون هیچ هیجان مصنوعی یا پیچیدگی، فقط با مهر، خیال و طبیعت.

۱. Spirited Away-شهر اشباح

و اما شهر اشباح، شاهکار بی‌چون‌وچرای هایائو میازاکی. فیلمی که در سال ۲۰۰۱ اکران شد و نه‌تنها جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن بلند رو برد، بلکه تبدیل شد به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ ژاپن، تا زمان اکران سینمایی شیطان‌کش (Demon Slayer) و هنوز هم یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار انیمیشن در سطح جهانه. داستان درباره‌ی چیهیرو، دختربچه‌ایه که همراه با پدر و مادرش به یک دنیای موازی می‌ره؛ دنیایی پر از خدایان، ارواح، جادو، حمام عمومی عجیب و شخصیت‌هایی که مرز بین خیر و شر در اون‌ها محوه. وقتی پدر و مادرش به خوک تبدیل می‌شن، چیهیرو باید شجاعت پیدا کنه، کار کنه، رشد کنه، و راه برگشت به دنیای واقعی رو پیدا کنه.

اما شهر اشباح فقط یه داستان فانتزی نیست. این فیلم مثل آینه‌ایه از دنیای مدرن: از مصرف‌گرایی و بی‌هویتی گرفته تا بلوغ و استقلال. چیهیرو توی این سفر یاد می‌گیره که چطور خودش رو پیدا کنه و بدون از دست دادن مهربونی، قوی بشه. شخصیت‌هایی مثل یوبابا، هاکو یا نو فیس هرکدوم مثل قطعه‌ای از یه رؤیای پیچیده‌ان که هم کودک رو مجذوب می‌کنن، هم بزرگ‌تر رو به فکر فرو می‌برن.

از لحاظ بصری و موسیقایی، فیلم یه شاهکاره. طراحی محیط‌ها، جزییات بی‌نظیر، رنگ‌ها، و موسیقی هیسایشی، همگی کمک کردن تا شهر اشباح تبدیل بشه به تجربه‌ای سینمایی که تکرار نمی‌شه. این فیلم، عصاره‌ی ذهن میازاکی هست: عجیب، زیبا، پر از معنا و فراتر از سن و زبان. اگه فقط یه فیلم از میازاکی رو بخوای ببینی، بی‌تردید باید همین باشه.


از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:

ارسال شده در: انیمه, استودیو جیبلی

ارسال کامنت

فهرست

تنظیمات

ایجاد یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه‌مندی‌ها.

ورود به سیستم