زمان مطالعه: 6 دقیقه
به گفتهی «پروفسور بینز»، استاد تاریخ جادوگری مدرسهی «هاگوارتز»، بیش از هزار سال پیش چهار جادوگر و ساحرهی بزرگ زمان «سالازار اسلیترین» (Salazar Slytherin)، «هلگا هافلپاف» (Helga Hufflepuff)، «گودریک گریفیندور» (Godric Gryffindor) و «روونا ریونکلا» (Rowena Ravenclaw)، رویای مشترکی برای ساخت یه مدرسهی جادویی داشتن که در اون جادوگران جوان آموزش ببینن و مهارتهای جادویی که نیاز دارن رو پرورش بدن. این چهار جادوگر، قلعهای متروکه رو با جادو بازسازی و از دید ماگلها پنهان کردن و هرکدوم گروهی رو در مدرسه تشکیل دادن که در کنار هم «مدرسهی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز» Hogwarts School of Witchcraft and Wizardry) رو ساخت.
برای سالها همه چیز به خوبی پیش رفت تا زمانی که اختلاف بین بنیانگذاران هاگوارتز بالا گرفت و نهایتا «اسلیترین»، «هاگوارتز» رو ترک کرد، توی این مقاله با فانتزیمگ همراه باشین تا نگاهی به زندگی این 4 جادوگر و ساحرهی بزرگ داشته باشیم.
با توجه به گفتههای «جی.کی. رولینگ»، «روونا ریونکلا» زیرکترین جادوگر زمان خودش بوده که طبق افسانهها از دلشکستگی فوت میکنه؛ بر روی کارتهای شکلات غورباقهای «ریونکلا» بانویی جذاب با پوست روشن و موهای مشکی بلند و چشمانی قهوهای به تصویر کشیده شده و گفته میشه که ایدهی پلههای متحرک مدرسه توسط ایشون مطرح شده. به گفتهی «کلاه گروهبندی» (Sorting Hat) «ریونکلا» متولد درهای کوهستانی هست که احتمالا منظورش جایی در اسکاتلند باشه. این شخصیت یه دختر به نام «هلنا» داشت که حالا با اسم «بانوی خاکستری» (Grey Lady)، روح گروه «ریونکلا» در «هاگوارتز» هست. «روونا ریونکلا» دیهیمی (نیم تاجی) داشت که طبق گفتهها باعث افزایش هوش و خرد میشد؛ این دیهم به دست «لرد ولدمورت» (Lord Voldemort) تبدیل به هورکراکس شد و در نهایت در جریان جنگ هاگوارتز در آتش اتاق ضروریات از بین رفت.
در کتاب «هری پاتر و تالار اسرار» (Harry Potter and the Chamber of Secrets) مجسمهی «سالازار اسلیترین»، باستانی و میمون مانند توصیف شده ولی در کارتهای شکلات غورباقهای این شخصیت فردی لاغر با ریش بلند خاکستری رنگ و چشمانی طوسی کمرنگ به تصویر کشیده شده؛ طبق گفتههای «کلاه گروهبندی»، «اسلیترین» از نرداب میآید. این شخصیت یکی از اولین «مار زبان»های (Parseltongue) ثبت شده هست. هستهی چوبدستی «سالازار اسلیترین» تکهایی از نیش موجودی به نام «باسیلیسک» هست و بدنهی چوبدستی از چوب درخت «چوب مار» (Snake Wood) توسط خود او تراشیده شده بود؛ این چوبدستی برخلاف چوبدستیهای متداول به جای ورد با صحبت به زبان ماری، جادو میکرد.
«سالازار اسلیترین» معتقد بود که فقط باید جادوگران و ساحره های خون خالص اجازهی تحصیل در «هاگوارتز» رو داشته باشن، نفرت «سالازار اسلیترین» از آموزش دادن به دانشآموزانی با اصل و نسبِ ماگل یا غیر جادویی در «مدرسهی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز»، بالاخره باعث اختلاف او با سه بنیانگذار دیگه شد تا جایی که «سالازار» در نهایت مدرسه رو ترک کرد؛ افسانه ای وجود داشت که «اسلیترین» پیش از رفتن، یه تالار مخفی در هاگوارتز ساخته که فقط نوادهی واقعی او قادر به باز کردنش هست.
در قرن 18 میلادی تعدادی مقاله به عنوان دست نوشتههای «سالازار اسلیترین» منتشر شد که در کنار شجرهنامهی خانوادههای جادوگری، ویژگیهایی رو برای تشخیص افراد اصیلزاده و نوادگان اونها ذکر میکرد؛ رایجترین نشانههای دیده شده شامل این موارد بود: ظهور توانایی جادویی پیش از سن سه سالگی، تسلط بر جاروی پرنده پیش از سن هفت سالگی، ترس یا بی علاقگی نسبت به خوک ها یا افرادی که از آنها نگهداری میکنن، مقاومت در برابر بیماریهای رایج دوران کودکی، جذابیت فیزیکی فوق العاده و همچنین نفرت قابل مشاهده از ماگلها حتی درزمان نوزادی. تبعیضی که اسلیترین بر پایهی اصل و نسب بین دانشآموزان قایل میشد، از نظر اکثریت جامعهی جادوگری اون دوره هم بسیار افراطی بود؛ در اون زمان، ماگلزادهها به عنوان افرادی بسیار با استعداد در جامعهی جادوگری پذیرفته شده بودن.
او قابآویزی داشته که بعدها به دست «ولدرمورت» میرسه و تبدیل به یکی از «هورکراکسها» میشه. جالبه بدونین که مدرسهی جادوگری «ایلورمورنی» (Ilvermorny School of Witchcraft and Wizardry) در آمریکا هم به دست یکی از نوادگان این شخصیت تاسیس شده.
داستان مدرسهی ایلورمورنی رو اینجا بخون: مدارس جادویی دنیای هری پاتر-ایلورمورنی
بر اساس تصاویر کارتهای شکلات غورباقهای، «هلگا هافلپاف» موهایی زنجبیلی رنگ و چشمانی آبی داشته؛ با توجه به گفتههای «کلاه گروهبندی»، «هافلپاف» از درهای وسیع میآید که احتمالا منظور ولز هست. این شخصیت در افسونهای مربوط به غذا مشهور بوده و سیستم غذادهی مدرسهی هاگوارتز توسط ایشون طراحی شده. از «هلگا هافلپاف» فنجانی برای نوادگانش باقی مونده بود که توسط «تام ریدل» (Tom Marvolo Riddle) به «هورکراکس» تبدیل شد.
به گفتهی «رولینگ»، «گودریگ گریفندور» بهترین دوئلکننده در زمان خودش و یه مبارز روشن فکر علیه تبعیض نژادی نسبت به مشنگها بوده؛ بر اساس تصاویر شکلاتهای غورباقهای، «گریفیندور» با موهایی قرمز رنگ و یال مانند، چشمانی سبز و بدنی قدرتمند توصیف شده. در کتاب تاریخ جادوگری «باتیلدا بگشات» ذکر شده که «گریفندور» در دهکدهای به نام «دره ی گودریک»، به دنیا اومده. «گودریک گریفیندور» از اونجایی که میدونست تا ابد در این مدرسه حضور نخواهند داشت، به دنبال راه حلی بود تا مطمئن بشه که دستهبندی دانش آموزان آیندهی هاگوارتز هم به درستی صورت بگیره؛ به این ترتیب، کلاهِ خودش رو انتخاب کرد و به همراه جادوی سایر بنیانگذاران کاری کرد تا این کلاه به عنوان مرجعِ گروهبندی در سالهای آینده هم استفاده بشه. هر سال روز اول سپتامبر با آغاز سال تحصیلی جدید توی هاگوارتز و ورود دانش آموزان جدید، «پروفسور مک گونگال»، این کلاه رو روی سر تک تک دانش آموزان جدید قرار میده؛ «کلاه گروهبندی» با توجه به ویژگیهای شخصیتی و حتی تمایلات فردی گروه هر کردوم رو انتخاب میکنه! از این شخصیت شمشیری به جای مونده که تنها یه «گریفیندوری» واقعی میتونه ازش استفاده کنه، این شمشیر نقش بسیار پررنگی در نابودی «هورکراکس»های «لرد ولدمورت» داشت.
تو هم دوست داری، بدونی که به کدوم گروه «هاگوارتز» تعلق داری؟!
به مراسم کلاه گروهبندی فانتازیو سر بزن!
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
جعبه HTML