زمان مطالعه: 8 دقیقه
در طول کتابها و فیلمهای دنیای «هری پاتر»، طرفدارها با صدها شخصیتِ متفاوت آشنا میشن؛ درسته که «پسری که زنده موند» قهرمان و شخصیت اصلی داستانه، اما موقعیتهای زیادی وجود داره که کاراکتر دیگهایی کانون توجه رو میدزده و به خاطرهانگیز شدنِ لحظهها کمک میکنه. چه خوب و چه بد، این شخصیتها تأثیر ماندگاری روی مخاطبین گذاشتن؛ خیلیهاشون به کاراکترِ محبوبِ طرفدارها تبدیل شدن، در حالی که تعدادی هنوز هم به بدجنسی مشهورن و کسی دلِ خوشی ازشون نداره. فانتزیمگ یه لیست بر اساس نظرسنجیهای سایت «ردیت» آماده کرده، با ما همراه باشین.
مخاطبین با «هری» در اولین سال حضورش در هاگوارتز در کتاب/فیلمِ «هری پاتر و سنگ جادو» (The Philosopher's Stone) آشنا میشن؛ این جادوگر جوان هم «رونالد ویزلی» (Ron Weasley) رو برای اولین بار در «هاگوارتز اکسپرس» ملاقات میکنه و از همون لحظه، این شخصیتِ مو نارنجی تبدیل به یکی از کاراکترهای اصلی و بهترین و نزدیکترین دوست هری میشه. «رون» با صورت کثیف، لباس نامرتب، طرز صحبت کردنش و به قول دامبلدور، به دلیل انجام "بهترین بازی شطرنجی که هاگوارتز به خودش دیده" کانون توجه رو میدزده و تا انتهای داستان یکی از شخصیتهای محبوب طرفداران باقی میمونه.
از گروه هاگوارتز بازیگرهای هری پاتر خبر دارین؟!
«گیلدروی لاکهارت» (Gilderoy Lockhart) که توسط «کنت برانا» به خوبی به تصویر کشیده شده، یه نویسنده خودشیفته و جذابیه که به عنوان معلم دفاع در برابر جادوی سیاه، به کارکنانِ هاگوارتز ملحق میشه. این شخصیت دائماً از جستوجوهای جادوییش داستان تعریف میکنه و خیلی از کتابهایش پرفروش بودهان. علیرغم اینکه «گیلدوری» دل زنها و دخترهای زیادی رو برده اما «هری» و »رون» به ذات واقعی این شخصیت پی میبرن و متوجه میشن که یه کلاهبردار هست. در یکی از صحنههای به یادموندنی، «لاکهارت» تلاش میکنه با استفاده از چوبدستی «رون» از طلسم فراموشی استفاده کنه تا شاگردهای فضول و دردسرسازش خاطراتشون رو از دست بدن، اما این کار نتیجهی معکوس داشت و این خودِ «لاکهارت» بود که فراموشی گرفت. این تنها یکی از صحنههای خندهداریه که از این شخصیت به یادگار مونده.
این شخصیت بخاطر پیوندی که در گذشته با پدر و مادر هری داشته به چیزی فراتر از یک معلم مدرسه تبدیل میشه. پاترهدها همیشه او رو با حضور غافلگیر کنندهاش در «هاگوارتز اکسپرس» و شکلاتهای معروفش در کتاب/فیلمِ «هری پاتر و زندانی آزکابان» (The Prisoner of Azkaban) به یاد دارن. این «ریموس لوپین» (Remus Lupin) بود که مثل یه پدر حامی هری بود و به او کمک کرد تا افسونِ سخت و پیشرفتهی پاترونوس رو یاد بگیره اما این شخصیت هم مثل همهی ما رازهای خودش رو داشت و یه گرگینه بود. در اوج داستان در مقابلِ «اسنیپ»، «سیریوس»، «هری»، «رون» و «هرماینی» تبدیل میشه و اونها رو در معرض خطری قرار میده که هرگز قصدش رو نداشت. با وجود ترک «هاگوارتز» در پایان کتاب/فیلم سوم، «ریموس لوپین» به یکی از مهرههای اصلی در مبارزه با تاریکی تبدیل شد و تا زمان مرگ دلخراش در جنگِ هاگوارتز در زندگی «هری» باقی موند.
هافلپافِ جوان و جذاب «سدریک دیگوری» (Cedric Diggory) با حضورش در «هری پاتر و جام آتش» (Harry Potter and the Goblet of Fire)، به شخصیت مورد علاقهی طرفداران تبدیل شد. «سدریک» منتخب اصلیِ «هاگوارتز» برای مسابقات «سه جادوگر» (Triwizard Cup) بود و نقش مهمی در داستان و زندگی هری ایفا کرد. «سدریک» علیرغم رقابت با هری، سخاوت، قدرت و فداکاری واقعی یه هافلپاف رو به همه نشان داد. مرگ این شخصیت، به دستِ «پیتر پتیگرو»، یکی از دلخراشترین لحظات کل این فرانچایز هست، سدریک فقط در زمان اشتباه در مکان اشتباه حضور داشت.
خیلی از شخصیتهای «هری پاتر» لحظاتی رو تجربه میکنن که اونها رو به شکل مثبتی در کانون توجهها قرار میده؛ با این حال، «دولورس آمبریج» (Dolores Umbridge) به شکل نادرستی در «هری پاتر و محفل ققنوس» (Harry Potter and The Order of the Phoenix) صحنه رو از آنِ خودش میکنه. شخصیتهای منفی زیادی در طول داستان در مسیرِ «هری» قرار میگیرن، اما «آمبریج» قطعا نفرتانگیزترینشونه، چون برای انجام هر کاری دلیلی خیرخواهانه داره و خودش رو به عنوان یه زن بیگناه و مسن نشون میده. لحظهایی که هری رو مجبور کرد تا با قلم پر مخصوصی که از خون استفاده میکرد، جملهی "من نباید دروغ بگم" رو بنویسه؛ قطعا مهر تاییدی بر شخصیتِ بیرحمی «آمبریج» هست.
از اولین فیلم، «آلبوس دامبلدور» (Professor Albus Dumbledore) به یه شخصیت مهم و تاثیرگذار در این دنیای فانتزی تبدیل شد. در کتاب/فیلم «هری پاتر و شاهزادهی دورگه» (Harry Potter and the Half-Blood Prince) بیشتر از قبل با این شخصیت آشنا شدیم. فرنچایزِ «موجودات شگفتانگیز» (Fantastic Beasts) به طور کامل در مورد گذشتهی این شخصیت و خانوادهاش هست که به جرات میتونیم بگیم که این شخصیت در هر دو مجموعه صحنه رو از آنِ خودش میکنه. مرگ «دامبلدور» همچنین یکی از نمادینترین و دلخراشترین لحظاتِ این سری داستان هست.
موجودات شگفتانگیز و زیستگاه آنها
«هرماینی گرنجر» (Hermione Granger) بدون شک باهوشترین جادوگر در بین هم سن و سالهای خودشه. در قسمت اول «هری پاتر و یادگاران مرگ» (Harry Potter and the Deathly Hallows)، این شخصیت به دلیل هوشمندی، تدبیر و فداکاری بارها در کانون توجهها قرار گرفت. با فرار عجلهایی این سه نفر از عروسی «فلور» و «بیل»، هرماینی ثابت میکنه که به طرزی باورنکردنی همیشه آماده هست. او همچنین در بدترین شرایط هم کنار هری میایسته و هیچ وقت به او و هدفش شک نمیکنه. فداکارانهترین لحظهی این کاراکتر زمانی فرا میرسه که تمام خاطراتش رو از زندگی و ذهن والدینش حذف میکنه؛ در این لحظهی دلخراش، «هرماینی» خانواده و آرامشش رو برای محافظت از کسانی که دوستشون داره، قربانی میکنه.
هنگامی که زمانِ پایاندادن به نبرد بینِ «هری» و «ولدمورت» فرا میرسه، این شخصیت به عنوان قهرمانِ نهاییِ فرنچایز خودش ظاهر میشه. «هری» رفتار تحسین برانگیزی از خودش نشون میده و کسانی رو که در حق او ظلم کردن، میبخشه و تمام تلاشش رو برای محافظت از دیگران انجام میده. او نیاز به فداکردن خودش رو برای متوقف کردنِ بزرگترین دشمنش می پذیره و شجاعانه به سمت مرگ میره. در انتها، عشقی که هری رو احاطه کرده او رو برمیگردونه. «هری» یه بار برای همیشه «ولدمورت» رو سرنگون میکنه و «الدرواند» رو هم از بین میبره تا این چرخه رو باطل کنه. دیدن هری در کنار خانوادهایی که همیشه آرزوش رو داشت، چیزی بود که همهی پاترهدها رو خوشحال کرد.
از خوندن این پست لذت بردین؟ فانتزیمگ این پست رو بهتون پیشنهاد میده: تایپهای MBTI بر اساس شخصیتهای دنیای «هری پاتر»
من اگر میتونستم حتما، «آرتور ویزلی» و «سیریوس بلک» رو به این لیست اضافه میکردم، به نظر شما دیگه چه افرادی جاموندن؟ حتما نظرتون رو برای ما کامنت بذارین!
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
جعبه HTML