زمان مطالعه: 7 دقیقه
سرزمین میانهی ارباب حلقهها یکی از قویترین و دقیقترین دنیاهای خیالی توی دنیای کتاب و سینماست. هر جایی که توی داستان هست، حس واقعی بودن میده، که این نشون میده تالکین (Tolkien) چقدر دقیق دنیای خودش رو ساخته و از اون طرف، پیتر جکسون (Peter Jackson) هم چقدر خوب تونسته اون رو روی پردهی سینما بیاره. هنوزم که هنوزه، کلی آدم به جاهایی که این فیلمها توشون ساخته شدن، سفر میکنن، به امید اینکه یه تیکه از سرزمین میانه رو توی دنیای واقعی پیدا کنن و برای همیشه همراه خودشون داشته باشن.
اما بعضی از این مکانها، توی داستان نقش پررنگتری دارن. چه اونایی که خونهی مهمترین شخصیتهای قصهان، چه اونایی که محل بزرگترین نبردهای جنگ حلقه بودن، بعضی جاها عمیقتر و مهمتر از بقیه هستن. بیاین یه نگاهی بندازیم به ده تا از مهمترین مکانهای سرزمین میانه.
۱۰. «لوتلورین» (Lothlórien) – پناهگاهی برای قلبهای پاک
توی مجموعهی فیلمها، برخلاف سایر قلمروها، در مورد لوتلورین اطلاعات زیادی داده نشده. این سرزمین فقط توی پردهی سوم فیلم یاران حلقه (The Fellowship of the Ring) نشون داده میشه، اونم وقتی که یاران حلقه برای فرار از دست اورکها بهش پناه میارن. اینجا همون جاییه که برای اولین بار با بانو گالادریل (Galadriel) روبهرو میشن، کسی که به هر کدومشون یه هدیهی خاص میده که بعداً توی سفرشون خیلی به دردشون میخوره. مثلاً، بدون نور ارندیل (Light of Eärendil) که فرودو از گالادریل گرفته بود، سم (Sam) چطور میتونست اونو از چنگال شلوب (Shelob) نجات بده؟
اما ارزش لوتلورین فقط به اینا خلاصه نمیشه. اینجا یه جورایی آخرین سنگر روشنایی توی سرزمین میانه بود که هیچوقت به تاریکی سقوط نمیکرد، مگه اینکه خود سائورون (Sauron) شخصاً بهش حمله میکرد. گالادریل با استفاده از ناریا (Narya)، یکی از حلقههای قدرت، از این سرزمین محافظت میکرد. توی فیلمها به این موضوع اشارهای نشد، ولی توی کتابها گفته شده که «لوتلورین» نقش مهمی توی سقوط دالگلدور (Dol Guldur)، آخرین پایگاه سائورون، داشته. این یعنی که حتی اگه توی فیلمها اونقدر به این سرزمین پرداخته نشد، ولی توی تاریخ سرزمین میانه یه جایگاه خیلی مهم داره.

۹. معادن «موریا» (Mines of Moria) – جایی که یکی از تلخترین اتفاقات یاران حلقه افتاد
موریا، که بهش خَزَد-دوم (Khazad-dûm) هم میگن، یه زمانی بزرگترین و باشکوهترین شهر دورفها (Dwarves) بود. دورفهای خاندان دورین (Durin's Folk) اینجا زندگی میکردن و بازدید از این سرزمین، یه افتخار بزرگ محسوب میشد. توی سریال حلقههای قدرت (The Rings of Power)، برای اولین بار میتونیم این سرزمین رو توی دوران اوجش ببینیم، وقتی که الروند (Elrond) برای ایجاد اتحاد بین الفها و دورفها بهش سفر میکنه—یه اتحادی که در نهایت به نتیجه نمیرسه، همونطور که توی ارباب حلقهها میبینیم که گیملی (Gimli) و لگولاس (Legolas) با هم اختلاف دارن.
اما برای یاران حلقه، موریا به معنای یکی از بزرگترین دردهای این سفر بود. اونا برای اینکه از یه کولاک وحشتناک در امان بمونن، مجبور شدن از این معادن عبور کنن، ولی غافل از اینکه اورکها اونجا کمین کردن. بعد از درگیریهای زیاد، وقتی که به پل خزاد-دوم رسیدن، با موجودی خیلی وحشتناکتر از هر دشمنی روبهرو شدن: بالروگ (Balrog). توی نبردی که بعدش پیش اومد، گندالف خاکستری سقوط کرد، و همین باعث شد که بعدها به گندالف سپید (Gandalf the White) تبدیل بشه. اگه مسیر یاران از موریا عبور نمیکرد، ممکن بود سرنوشتشون کاملاً جور دیگهای رقم بخوره.

۸. «میرکوود» (Mirkwood) – جنگلی که موقتاً تحت سلطهی سائورون بود
میرکوود، که زادگاه لگولاس (Legolas) محسوب میشه، یه زمانی یه جنگل زیبا و امن بود. اما وقتی که توی سهگانهی هابیت برای اولین بار میبینیمش، تبدیل شده به یه جنگل تاریک و پر از موجودات وحشتناک، از جمله عنکبوتهای غولپیکر که حتی شلوب هم ازشون وحشت داره. این جنگل، خونه و قلمرو جنگلی الفها هم هست، جایی که تراندویل (Thranduil)، پادشاه الفها، حکومت میکنه.
ولی چیزی که توی فیلمها نشون داده نشد، اینه که نزدیکی میرکوود به دالگلدور باعث شده بود که این منطقه یه جورایی تو تیررس حملات سائورون باشه. برخلاف گالادریل، تراندویل هیچ حلقهی قدرتی نداشت که بخواد از سرزمینش محافظت کنه. برای همین، میرکوود یه مدت تحت سلطهی نیروهای تاریکی قرار گرفت، ولی بعد از سقوط سائورون، الفها تونستن دوباره اونجا رو از شر تاریکی پاک کنن.

۷. «هلمز دیپ» (Helm’s Deep) – صحنهی یکی از مهمترین نبردهای سرزمین میانه
هلمز دیپ، دژ مستحکم مردم روهان (Rohan)، همیشه یکی از مهمترین نقاط استراتژیک این سرزمین بوده. اما چیزی که این مکان رو به یه اسطوره تبدیل کرد، نبرد هلمز دیپ توی فیلم دو برج (The Two Towers) بود. توی این نبرد، مردم روهان مجبور شدن که آخرین سنگرشون رو در برابر حملهی اورکهای سائورون حفظ کنن. این یکی از اولین نبردهای بزرگ علیه تاریکی بود و به خیلی از ملتهای آزاد سرزمین میانه نشون داد که هنوز امیدی برای پیروزی وجود داره.

۶. «شایر» (The Shire) – نقطهی شروع یه ماجراجویی حماسی
شایر قلب دنیای هابیتهاست؛ یه سرزمین سرسبز و آروم، پر از مزارع، باغچههای پر از گل، رودخونههای زلال و خونههای کوچیک هابیتی که توی تپهها ساخته شدن. شایر نهتنها نقطهی شروع داستان ارباب حلقهها و هابیته، بلکه یه جورایی نماد آرامش و زندگی ساده توی سرزمین میانه محسوب میشه. همونطور که توی یاران حلقه میبینیم، زندگی توی شایر خیلی آروم و بیدغدغهس. هابیتها علاقهای به جنگ و ماجراجویی ندارن، بلکه فقط دوست دارن غذاهای خوشمزه بخورن، مهمونی بگیرن و زندگی آرومشون رو ادامه بدن. اما این حس آرامش باعث شده که شایر به یه نماد مهم توی داستان تبدیل بشه.
فرودو، سم، مری و پیپین همگی از اینجا شروع کردن. ولی نکتهی مهم اینه که شایر فقط یه خونه براشون نبود؛ بلکه انگیزهی اصلیشون برای ادامهی سفر و نابودی حلقه بود. فرودو توی سختترین لحظاتش، وقتی که داشت از شدت خستگی و وسوسههای حلقه تسلیم میشد، همیشه به این فکر میکرد که اگه مأموریتش رو تموم کنه، شاید یه روز بتونه برگرده به این شهر.
اما نکتهی تلخ اینجاست که وقتی اون بالاخره برمیگرده، دیگه اون آدم سابق نیست و شایر هم اون شایری نیست که ترکش کرده بود. این نشون میده که جنگ و تاریکی حتی به پاکترین و بیگناهترین جاهای سرزمین میانه هم نفوذ کرده.

۵. «اربور» (Erebor) – سرزمینی که همهی داستان هابیت حول اون میچرخه
اربور، که بهش کوه تنها (Lonely Mountain) هم میگن، یکی از مهمترین قلمروهای دورفهاست. توی دوران شکوهش، اینجا بزرگترین و ثروتمندترین شهر دورفها بود، پر از طلا، جواهر و گنجینههایی که نسلها توش جمع شده بود. اما این گنجها باعث دردسر بزرگی شد. اسماگ (Smaug)، یکی از خطرناکترین اژدهاهای سرزمین میانه، به این سرزمین حمله کرد و اربور رو به خاکستر تبدیل کرد. دورفهایی که توی اون زندگی میکردن، یا کشته شدن یا مجبور شدن که آواره بشن. بعد از اون، اربور برای سالها توی دست اسماگ موند و تبدیل شد به یه کوهستان پر از طلا و ثروت که هیچکس جرأت نزدیک شدن بهش رو نداشت.
داستان هابیت دقیقاً دربارهی همین مسئلهست. تورین اوکنشیلد (Thorin Oakenshield) و گروهی دورفها تصمیم میگیرن که اربور رو پس بگیرن و انتقام سرزمینشون رو از اسماگ بگیرن. در نهایت، بعد از کلی ماجرا، اونا موفق میشن اسماگ رو شکست بدن، ولی این پیروزی با یه بهای سنگین همراهه—تورین و بعضی از یارانش توی نبرد پنج سپاه (Battle of the Five Armies) کشته میشن. اما اهمیت واقعی «اربور» اینجاست که اگه این سفر انجام نمیشد، «بیلبو» هیچوقت حلقه رو پیدا نمیکرد و هیچکدوم از اتفاقات ارباب حلقهها هم رخ نمیداد.

۴. «ادوراس» (Edoras) – شهری که دوباره به زندگی برگشت
ادوراس، پایتخت سرزمین روهان، یکی از نمادینترین مکانهای ارباب حلقههاست. این شهر، که روی یه تپهی بلند ساخته شده، یه نمای زیبا و باشکوه داره، ولی وقتی که برای اولین بار توی دو برج واردش میشیم، حال و روز خوشی نداره. پادشاهش، تئودن (Théoden)، تحت تأثیر جادوی سارومان (Saruman) قرار گرفته و عملاً یه پیرمرد ضعیف و ازکارافتاده شده که هیچ کنترلی روی حکومتش نداره. نیروهای روهان پراکنده شدن، گریفایرا (Gríma Wormtongue)، دستیار خائن پادشاه، همهچیز رو کنترل میکنه، و مردم در ترس و ناامیدی زندگی میکنن.
اما وقتی گندالف وارد ادوراس میشه، همهچیز تغییر میکنه. گندالف طلسم سارومان رو از تئودن برمیداره و باعث میشه که پادشاه دوباره به خودش بیاد و تصمیم بگیره که روهان رو نجات بده. از اون لحظه به بعد، این شهر دوباره به یه پایگاه قوی برای نیروهای خیر تبدیل میشه. اینجا همون جاییه که بعد از پیروزی توی نبرد هلمز دیپ، یاران حلقه و جنگجویان روهان جمع میشن و تصمیم میگیرن که برای کمک به گاندور (Gondor) وارد جنگ بشن. اگه ادوراس سقوط میکرد، نهتنها روهان از بین میرفت، بلکه گاندور هم تنها میموند و شکست میخورد.

۳. «ریوندل» (Rivendell) – جایی که همهچیز از اونجا شروع شد
ریوندل، که بهش آخرین خانهی راحت (The Last Homely House) هم میگن، یکی از زیباترین و مهمترین سرزمینهای الفها توی سرزمین میانهست. اینجا توسط الروند اداره میشه و یه جورایی آخرین پناهگاه امن برای نیروهای خیر محسوب میشه. اولین بار توی یاران حلقه، ریوندل رو زمانی میبینیم که فرودو بعد از زخمی شدن توسط نازگولها (Nazgûl)، به اینجا آورده میشه. توی اینجا، شورای الروند تشکیل میشه و برای اولین بار تصمیم گرفته میشه که حلقهی یگانه باید نابود بشه و یاران حلقه سفرشون رو شروع کنن. اما نقش ریوندل فقط توی ارباب حلقهها نیست. توی هابیت هم این مکان اهمیت زیادی داره. وقتی بیلبو و دورفها به ریوندل میرسن، الروند کمکشون میکنه که نوشتههای مخفی روی نقشهی اربور رو بخونن. اگه این اتفاق نمیافتاد، اونها هیچوقت نمیتونستن وارد «کوه تنها» بشن و داستان هابیت عملاً به پایان میرسید.
یکی از مهمترین اتفاقاتی که توی ریوندل میافته، بازسازی شمشیر شکستهی ایسیلدوره، یعنی نارسيل (Narsil)، و تبدیل اون به اندوریل یا شعلهی غرب هست. این شمشیر، که هزاران سال قبل توی نبرد علیه سائورون توسط ایسیلدور استفاده شده بود، حالا قرار بود دوباره به دست وارث برحق تاج و تخت گاندور، یعنی آراگورن، برسه. وقتی که یاران حلقه توی ریوندل جمع میشن، الروند میدونه که برای شکست دادن سائورون، آراگورن باید نقش خودش رو به عنوان وارث پادشاهان قبول کنه. به همین خاطر، الفهای ریوندل با مهارت و جادوی خودشون، تکههای شمشیر شکستهی نارسيل رو دوباره به هم وصل میکنن و اونو تبدیل به اندوریل میکنن. این شمشیر، نهتنها به آراگورن قدرت بیشتری میده، بلکه نماد بازگشت شاه به گاندور و نشونهی اتحاد انسانها در جنگ علیه تاریکی میشه.

«موردور» (Mordor) – جایی که پایان همهچیز رقم میخورد
اگه بخوایم یه مکان رو به عنوان تجسم خالص شرارت توی سرزمین میانه معرفی کنیم، بدون شک اون موردور (Mordor) ـهست. این سرزمین خشک، تاریک و ویرانشده، مرکز قدرت سائورون محسوب میشه و قلب سیاهی که کل سرزمین میانه رو تهدید میکنه. تمام ارتشهای تاریکی از اینجا هدایت میشن و همهی سرزمینهای آزاد، دیر یا زود باید با تهدید این قلمرو روبهرو بشن. کوه نابودی (Mount Doom) که در اعماق موردور قرار داره، یکی از مهمترین مکانهای کل داستان ارباب حلقههاست، چون حلقهی یگانه دقیقاً همینجا ساخته شد و فقط همینجا هم میشه نابودش کرد. موردور کاملاً تحت کنترل سائورونه و هیچ موجود زندهای نمیتونه بدون اجازهی اون، بدون خطر وارد این سرزمین بشه. برج باراد-دور (Barad-dûr)، قلعهی عظیم سائورون، از فاصلههای خیلی دور قابل دیدنه و چشمی که بالای اون قرار داره، دائماً همهچیز رو زیر نظر داره.
اولین بار توی فیلم بازگشت پادشاه (The Return of the King)، موردور رو از نزدیک میبینیم، وقتی که فرودو و سم، با راهنمایی گالوم (Gollum)، سعی میکنن از مسیر سیریث اونگول (Cirith Ungol) به این سرزمین وارد بشن. این مسیریه که پر از تله، هیولاها و البته خیانتهای گالومه. توی این راه، اونا مجبور میشن از دست شلوب، عنکبوت غولپیکر، فرار کنن و در نهایت، فرودو به دام اورکهای موردور میافته. اما اهمیت موردور فقط به داستان ارباب حلقهها محدود نمیشه. توی گذشته هم، این سرزمین همیشه پایگاه اصلی شرارت توی سرزمین میانه بوده. توی دوران دوم، سائورون همینجا حلقههای قدرت رو ساخت و از همین مکان، حملات خودش رو به نومهنور (Númenor) و بقیهی سرزمینهای آزاد هدایت کرد. حتی بعد از شکست اولیهی سائورون، موردور همچنان به عنوان یک تهدید باقی موند و توی دوران سوم، دوباره به مرکز قدرت اون تبدیل شد.
نکتهی جالب اینه که تمام نبردهایی که توی سرزمین میانه اتفاق میافتن، در نهایت یه هدف اصلی دارن: باز کردن راه برای اینکه فرودو بتونه به موردور برسه و حلقه رو نابود کنه. حتی نبرد دشتهای پلهنور (Pelennor Fields) و حمله به دروازهی سیاه (Black Gate) هم فقط برای این بود که حواس سائورون پرت بشه تا فرودو و سم، بدون اینکه دیده بشن، خودشون رو به «کوه نابودی» برسونن.
وقتی حلقهی یگانه توی آتشهای کوه نابودی از بین میره، موردور هم همراه باهاش فرو میریزه. زمینها ترک میخورن، برج باراد-دور فرو میریزه و دروازهی سیاه نابود میشه. با سقوط موردور، کل سرزمین میانه یه نفس راحت میکشه، چون این سرزمین دیگه نمیتونه تهدیدی برای دنیا باشه.

۱. «گاندور» (Gondor) – قلب تمدن انسانها و کلید آیندهی سرزمین میانه
گاندور، قدیمیترین و مهمترین قلمرو انسانها توی سرزمین میانهست. از همون اولین روزهایی که انسانها تونستن یه تمدن بزرگ و قدرتمند توی سرزمین میانه بنا کنن، گاندور همیشه توی خط مقدم جنگ با تاریکی بوده. این سرزمین، به عنوان اولین خط دفاعی در برابر موردور، همیشه بیشترین آسیب رو از جنگها دیده و سختترین نبردها توی اون اتفاق افتاده. اولین بار که گاندور رو توی دو برج میبینیم، متوجه میشیم که این سرزمین روزهای اوج خودش رو پشت سر گذاشته. پادشاهی اون از بین رفته و حکومتش افتاده دست کارگزاران گاندور (Stewards of Gondor)، که یکی از اونا یعنی دنِتور (Denethor) رو توی فیلم میبینیم. اما چیزی که بیشتر از همه مشخصه، اینه که گاندور به تنهایی نمیتونه در برابر تاریکی مقاومت کنه و اگه کمکی بهش نرسه، خیلی زود سقوط میکنه.
اوج اهمیت گاندور، توی نبرد دشتهای پلهنور توی فیلم بازگشت پادشاه (The Return of the King) مشخص میشه. این نبرد، یکی از حماسیترین و نفسگیرترین نبردهای تاریخ سرزمین میانهست. ارتش سائورون با تعداد زیادی اورک، ترول و موجودات تاریکی به میناس تیریت (Minas Tirith)، پایتخت گاندور، حمله میکنه و وضعیت برای گاندور خیلی بحرانی میشه. اگه روهان و یاران حلقه به موقع به کمک گاندور نمیرسیدن، این سرزمین برای همیشه سقوط میکرد. «آراگورن» (Aragorn) همراه با ارتش ارواح، از راه میرسه و جریان نبرد رو تغییر میده. در نهایت، بعد از یه جنگ سخت، ارتش سائورون شکست میخوره و گاندور از نابودی نجات پیدا میکنه.
اما چیزی که اهمیت گاندور رو بیشتر از قبل نشون میده، اینه که بعد از نابودی سائورون، این سرزمین به مرکز تمدن انسانها تبدیل میشه. آراگورن، که در واقع وارث تاج و تخت گاندوره، به عنوان پادشاه تاجگذاری میکنه و یه دورهی جدید توی تاریخ سرزمین میانه شروع میشه. بعد از سالها جنگ و درگیری، بالاخره صلح توی این سرزمین برقرار میشه و گاندور دوباره به شکوه سابقش برمیگرده. اما یه نکتهی جالب دربارهی گاندور اینه که اگه به گذشتهی این سرزمین برگردیم، میبینیم که تقریباً کل داستان ارباب حلقهها از یه اشتباه بزرگ توی همین سرزمین شروع شد. همونطور که توی مقدمهی فیلم یاران حلقه میبینیم، ایسیلدور، که یکی از شاهان گاندور بود، حلقهی یگانه رو از دست سائورون برید، ولی به جای اینکه اونو توی کوه نابودی بندازه و از بین ببره، تصمیم گرفت نگهش داره. همین تصمیم اشتباه باعث شد که هزاران سال بعد، حلقه دوباره به دست سائورون بیفته و کل این ماجراها اتفاق بیفته.
در نهایت، گاندور جاییه که داستان ارباب حلقهها به اوج خودش میرسه و در نهایت، با تاجگذاری آراگورن، سرنوشت کل سرزمین میانه تغییر میکنه. اینجا همون جاییه که نشون میده چطوری یه تمدن میتونه از مرز نابودی به شکوه و عظمت برگرده.

از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ