زمان مطالعه: 20 دقيقه
دوران کودکی
«جان رونالد روئل تالکین» در سال 1892 کمی پس از مهاجرت پدر و مادرش به دنیا اومد.پدرش رییسبانکی در انگلستان بود و به دلایل کاری به همراه «مایل» همسرش به آفریقایجنوبی نقل مکان کردهبود. تالکین تنها یک برادر کوچکتر به نام هیلاری داشت.
زمانی که تنها سه سال داشت مدتی بعد از فوت پدرش بر اثر تب روماتیسمی به همراه مادر و برادرش به انگلیس بازگشتند. در سال 1896 زندگی شهری در بیرمنگام رو رها کردن تا در کنار خالهاشان زندگی کنن. زندگی در تپهها و مزارع سرسبز «سارهول» و «هال گرین» منبع الهام تالکین در خلق تپهزارهای «شایر» بود. مزارع خالهی تالکین «بگ اند» نام داشتن، اسمی که برای ما طرفداران تالکین خاطرات شیرینی رو تداعی میکنه.اون حفرهی «هابیتی» با اون درسبز رنگ و پنچرههای گردش که محل زندگی خانواده ی «بگینز» بود، «بگ اند» نام داشت. تالکین در کودکی بارها توسط عنکبوتی گزیده شد، بسیاری معتقد هستن که وجود عنکبوتهای غولپیکر و ترسناک در داستانهای او، یادآور خاطرهی بدی ست که در کودکی داشته.
«میال» همیشه در خانه به دو پسر خود آموزش میداد. علاقهی تالکین به عناصر گیاهی و هنر «آرتدوو» در نتیجهی درسهای گیاهشناسی مادرش بود. مایل از همون دوران کودکی زبان لاتین را به پسرانش آموزش داد، تالکین از چهارسالگی توانایی خواندن و نوشتن داشت و کتابهای بسیاری از نویسندههای مختلف خونده بود. عطش بیحد و اندازه به زبان شناسی از همون زمان در تالکین شکل گرفت. مایل پس از تحمل یک دوره بیماری سخت در اثر دیابت حاد فوت کرد و سرپرستی تالکین و برادرش را به پدر روحانی «فرانسیس خاویر مورگان»سپرد.
تالکین بعدها دربارهی مرگ مادرش نوشت، «مادر عزیز من بهراستی شهید بود، و خدا به این آسانی برای هر کسی هدایای شگرف خود را، همانگونه که به من و هیلاری عطا کرد، نازل نمیکند؛ همانا او به ما مادری داد که خود را با سختی و دشواریها کُشت تا خیالش آسوده باشد ما همچنان به عقایدمان پایدار خواهیم ماند.»
تالکین بعدها دربارهی مرگ مادرش نوشت، «مادر عزیز من بهراستی شهید بود، و خدا به این آسانی برای هر کسی هدایای شگرف خود را، همانگونه که به من و هیلاری عطا کرد، نازل نمیکند؛ همانا او به ما مادری داد که خود را با سختی و دشواریها کُشت تا خیالش آسوده باشد ما همچنان به عقایدمان پایدار خواهیم ماند.»
او و برادرش بعد از فوت میال در منطقهی «ادگباستون» بیرمنگام بزرگ شدند. تالکین جوان روزهایش رو زیر سایهی ساختمان های «پروتز فالی» و «برج ویکتوریایی» می گذروند که ممکنه همین اتفاق الهامبخش برجهای تاریک در نوشته های تالکین باشن. برای اولین بار در نوجوانی با یه زبان ساختگی آشناشد، اسمش «آنیمالیک» بود و توسط خاله زاده هاش صحبت میشد، در اون دوران تالکین در حال یادگیری زبان آنگلوساکسون بود و تا سال 1909 به زبان اسپرانتو مسلط شد. اولین اثر او کتابچهی 16 برگیایی بود که اولین نمونه الفباهای زبان ساختگیشو رو در اون نوشته بود؛ اسم این کتابچه «کتاب فاکس روک» بود و جزئیات و پاورقی هاش رو به زبان اسپرانتو اضافه شده بود.
عاشقانهایی پرفراز و نشیب
در تابستان 1909 داستان عاشقانه زندگی تالکین در ۱۶ سالگی و پس از آشنایی با «ادیث ماری برت» آغاز شد، با توجه به موقعیت یکسان و سختیهایی که هر دو در زندگی تجربه کرده بودن طولی نکشید که عشقی عمیق قلب این دو جوان تنهارو به هم وصل کرد. او ومری زبان خودساخته ی «بوبوش» و «نافارین» رو در کنار هم تکمیل کردند؛ اما پدر روحانی مورگان، ادیث را عامل حواس پرتی های تالکین میدونست ازش خواست تا سن 21 سالگی با ادیث هیچ رابطه ایی (حتی نامه نگاری) نداشته باشه؛ تالکین که بخاطر شرایط تحصیلی مجبور به اطاعت از مورگان بود، دیگه هیچ ارتباطی با ادیث برقرار نکرد.
در سال 1911 وقتی که هنوز در «کینگ ادوارد» مشغول تحصیل بود با «راب گیلسون»، «جفری بیچ اسمیت» و «کریستوفر وایزمن» آشناشد و یه کلاب دوستانه نیمهپنهانی به نام «T.C.B.S» تشکیل دادند. (این حروف مخفف «باشگاه چایخوری» (Tea Club) و «جامعه بارویان» (Barrovian Society) بود، که اشاره ایی داشت به جلسات آنها در کتابخونه ی مدرسه و نوشیدن مخفیانه ی چای.)
در همون سال تالکین برای گذروندن تعطیلات تابستان به سوئیس رفت، سفری که الهامبخش ماجراجوئیهای «بیلبو بگینز» در کوههای مه آلود شد. در ماه اکتبر تحصیل در رشتهی فلسفهی لاتین و یونان رو در دانشگاه آکسفورد آغاز کرد اما بعدها تحت تاثیر علاقهی شخصی و نظرات «جوزف وایت» استاد رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی، رشتهاش رو به زبان و ادبیات انگلیسی تغییر داد.
بدترین تا بهترین پدرهای دنیای فانتزی به مناسبت روز جهانی پدر
در شب تولد 21 سالگی برای ادیث که حالا در «چلتنهام» زندگی میکرد نامهای عاشقانه نوشت و از او در خواست ازدواج کرد اما ادیث به اصرار سرپرستش در حال آمادهسازی تدارکات نامزدی با «جُرج فیلد» برادر دوست صمیمیاش بود.ادیث به محض خواندن نامه نامزدی را بهم زد و عشق دوران جوانیشو که هنوز هم آه در بساط نداشت رو انتخاب کرد. سرپرست ادیث حسابی خشمگین بود و ازش خواست که خونه رو هرچه زودتر ترک بکنه.ادیث برت و رونالد تالکین در 22 مارس 1916به صورت رسمی در کلیسا با هم ازدواج کردند.
تالکین در نامهای به فرزندش مایکل در سال 1941 از علاقه ی ادیث برای ازدواج با مردی بیکار، بیپول که احتمالا در جنگ جهانی کشته میشد،نوشت و او رو مورد ستایش خودش قرار داد.
تاثیرجنگ بر تالکین و داستانهایش
او برای دوری از جنگ جهانی اول تمام تلاش خود را انجام داد و به جای داوطلب شدن برای جنگ، دورهاش در دانشگاه را به پایان رساند هرچند که تمام مدت مورد تحقیر و سرزنش قرار میگرفت. اما درنهایت به ارتش فراخوانده شد به گفتهی تالکین دوری از مری برایش حکم مرگ داشت، در زمانی که منتظر اعزام واحدش به فرانسه بود،شعری به نام« جزیرهی تنها» رو سرود.
در زمان جنگ فرماندهی گردانی از کارگران به او سپرده شد اتفاقی که قلب تالکین رو به درد آورد،از دست دادن هر فرد تحت فرماندهیش عذابی نا تمام بود. او شاهد مرگ بسیاری از دوستان هممدرسهایاش نیز بود. یکی از آنها «راب گیلسون» بود که در هنگام فرماندهی گردان خود به شدت مجروح شد و درنهایت در مسیر بهداری فوت کرد. «جفری اسمیت» هم در همان نبرد بههنگام برخورد خمپارهی آلمانی به پایگاه بهداری چشم جان خودش رواز دست داد. تالکین خسته،بیمار و با قلبی اندوهگین از جنگ بازگشت، گُردانِ او پس از بازگشت به انگلیس کموبیش کامل از بین رفته بود.
پس از جنگ او به درجهی ستوانی ارتقا پیدا کرد و در همون دوران فرزند اولشان «جان فرانسیس روئل تالکین» به دنیا اومد. در زمان اقامتشون در کنار پایگاههای نظامی همیشه به همراه ادیث برای قدم زدن به جنگلهای اطراف میرفتند، این برحه از زندگی او و آرامش نسبی پس از جنگ الهام بخش داستان اصلی «سیلماریلیون» بود. تالکین در نهایت در 30 نوامبر 1920 به دلیل از کارافتادگی به صورت رسمی از ارتش خارج شد و اولین شغل غیر نظامی خودش رو تجربه کرد و به عنوان دانش یار در دانشگاه لیدز شروع به کارکرد و همزمان به تدریس خصوصی زبان شناسی به دانشجویان لیسانس مشغول بود.
سالهای شهرت
تالکین پیشنویس اولیهی «ارباب حلقه ها» و دو جلد نخست «هابیت» رو زمانی که مشغول تدریس در دانشگاه «پمبروک» بود به اتمام رسوند. در سال 1926 ترجمه ایی از بیوولف رو نوشت ولی هیچ وقت چاپ نکرد. این کتاب در سال 2014 به دست پسرش ویرایش شد و زمانی که تقریبا 40 سال از مرگ تالکین میگذشت، به چاپ رسوند.تاثیرخشونت و غم ازدستدادن همراهان در زمان جنگ در روند داستانی نوشتههای تالکین کاملا محسوسه. او ابزارآلات جنگی رو به موجوداتی ترسناک و غیرقابل کنترل تشبیه کرده و شخصیتهای اصلی داستان رو به همرزمانش. یارانی که در راه مبارزهی خیر وشردرگیر مسیری پرخطر میشن، گاهی از هم جدا میفتن تا سرنوشت خودشون رو رقم بزنن وگاهی در راه مبارزه ی خیر و شر جونشون رو از دست میدن. برای تالکین اماعشق اما از همه چیز قوی تره، درست مثل روند زندگی واقعی .
تمام قلمروهایی که در «حلقههای قدرت» خواهیم دید!
در ابتدای جنگ جهانی دوم دوباره به ارتش فراخوانده شد اما این بار به عنوان کدکشن و تا ماههای پایانی جنگ به خدمت مشغول بود. در سال 1945 به عنوان استاد زبان و ادبیاتانگلیسی در دانشکدهی «مرتون» از دانشگاه آکسفوردشروع به کار کرد و تا زمان بازنشستگی در سال 1959 در همان جا مشغول بود.در طول این مدت ارباب حلقهها و هابیت رو تقریبا یک دهه بعداز نوشتن طرح اولیه به اتمام رسوند و چاپ کرد.
تالکین در دورهی بازنشستگی، از 1959 تا زمان مرگش در سال 1973، آوازهی ادبی فراوانی پیدا کرد و مورد توجه عموم قرار گرفت. حتی در سال 1961، دوستش «سی. اس. لوئیس»، او را برای جایزه ادبی نوبل نامزد کرد. فروش رمانهایش بهاندازهای سودآور بود که از اینکه زودتر بازنشسته نشده بود، افسوس میخورد. توجه طرفداران و دوست داران ادبیات به تالکین بهاندازهای شدید شد که درخواست دادتا شماره تماس خانهاش را از فهرست تماسهای عمومی بردارند، سرانجام او و ادیث به بورنموث رفتند که در آن زمان یک استراحتگاه ساحلی زیر نظر مردم طبقهی متوسط به بالای انگلیس بود. ادیث در نوامبر 1971 و در سن 82 سالگی درگذشت. تالکین به آکسفورد بازگشت و در اتاقهای راحت و مناسبی در «های استریت»، که «کالج مرتون» به او داده بود، زندگی کرد. او در مارس سال 1972 بهعنوان فرماندهی والامقام امپراتوری بریتانیا برگزیده شد ودر همون سال، دانشگاه آکسفورد به او مقام دکترای عالی ادبیات را اهدا کرد. تالکین در 2 سپتامبر 1973 و در سن 81 سالگی بر اثر خونریزی زخم معده و عفونت قفسه سینه درگذشت، او را در همون آرامگاه ادیث به خاک سپردند و نام «بِرِن» را هم در کنار نامش نوشتند.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ