زمان مطالعه: 8 دقیقه
در روزهای اخیر، شایعاتی در فضای فندوم تالکین پیچیده که نوید بازگشت شاخهای تازه از الفها در فصل سوم سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت (The Lord of the Rings: The Rings of Power) رو میده. براساس این شایعات، قراره با دستهای از الفها آشنا بشیم که در منابع کلاسیک تالکین چندان پررنگ نیستن، اما احتمال زیاد میره که منشأشون از جنگل بزرگ شمالی، یعنی گرینوود (Greenwood the Great) باشه؛ همونجایی که بعدها به میرکوود (Mirkwood) معروف شد. با این تئوری، احتمال بازگشت شخصیتی مثل تراندویل (Thranduil) به دنیای تالکین بالا میره. اما اصلاً الفها در دنیای تالکین کجا زندگی میکردن؟ هر نسل و قومشون چه سرزمینی رو خانه خودشون میدونستن؟ بیاین امروز کمی در مورد این موضوع عمیقتر بشیم و محل زندگی الفها در دورههای مختلف رو بررسی کنیم.
-
والینور (Valinor)؛ سرزمین جاودانهها در آنسوی دریا
نخستین خانهی مقدس الفها والینور بود؛ سرزمینی نورانی در قارهی غربی آمان (Aman) که در آن والارها (Valar)، سکونت داشتن. در والینور، درختان افسانهای تلپریون (Telperion) و لورلین (Laurelin) که دو منبع نور اصلی جهان بودن، میدرخشیدن. پس از بیداری الفها در کویویینن (Cuiviénen)، گروهی از اونها به دعوت والارها به غرب مهاجرت کردن. این دسته به الدار (Eldar) معروف شدن و در شهرهایی مثل تیریون بر روی تونا (Tirion upon Túna) زندگی میکردن. تیریون نمایندهی اوج هنر، دانش، موسیقی و معماری الفها بود. نسخهی اولیه برج معروف میناس تیریث (Minas Tirith)، که توسط فینگولفین ساخته شد، اونجا بود و چراغی در بالاش میسوخت تا مسیر رو برای هر الفی که از دریا میاومد روشن کنه. اما همهچیز وقتی تغییر کرد که مورگوث (Morgoth)، ارباب تاریکی، در والینور نفوذ کرد و ذهن فئانور رو آلوده کرد و باعث شد فئانور علیه سایر نولدورها و والارها شورش بکنه. فئانور پس از دزدیدهشدن سیلماریلها (Silmarils) توسط مورگوث، سوگند معروف خودش و پسرانش رو ادا کرد تا هرکس سیلماریلها رو نگه داره، با خشم اونا روبهرو شه. اینجا بود که نولدورها شورش کردن، و تصمیم گرفتن والینور رو ترک کنن و به سرزمین میانه برگردن تا علیه مورگوث بجنگن. این خروج از تیریون، به تبعید نولدور معروف شد و یکی از تلخترین وقایع تاریخ الفهاست. بسیاری از خانوادهها از هم پاشیدن، نولدورها بر سر کشتیها به جان هم افتادن و برکت والینور از اونها برداشته شد.
خاطرهی این سرزمین، تا پایان دنیا، الفها رو دنبال میکنه. هنوز هم بندر گری هاونز (Grey Havens) دریچهی الفها به سمت والینوره؛ جایی برای بازگشت به آرامش ابدی.
.png)
-
بلریاند (Beleriand)؛ شکوه تبعیدیها و آغاز نبردها
در دوران اول (First Age)، بخش بزرگی از نولدورها، از جمله فئانور (Fëanor) و فرزندانش، در اعتراض به دزدی سیلماریلها توسط مورگوث، از والینور تبعید شدن و به سرزمین بلریاند در غرب سرزمین میانه اومدن. شهرهای افسانهای همچون گوندولین (Gondolin)، شهر پنهان و باشکوه شاه تورگون (Turgon)، یا ناگوتروند (Nargothrond)، قلمرو خردمندانهی فینرود فلگوند (Finrod Felagund)، از دستاوردهای معماری و فرهنگی نولدور بودن. اما پس از جنگ بزرگ (War of Wrath)، اکثر این سرزمینها زیر دریا غرق شدن. بلریاند همچنین محل اولین اتحاد جدی الفها با انسانها بود، از جمله در داستان عاشقانهی برن و لوتین (Beren and Lúthien) و ماجرای تراژیک تورین تورامبار (Túrin Turambar).
.png)
-
لیندون (Lindon)؛ بازماندهای از غرب افسانهای
با نابودی بلریاند، سرزمین لیندون باقی موند؛ منطقهای در ساحل غربی سرزمین میانه که در دوران دوم (Second Age) محل استقرار پادشاه گیلگالاد (Gil-galad) شد. در اینجا، کیردان (Círdan)، کشتیساز خردمند، بندر میتلوند (Mithlond) یا همان گری هاونز رو اداره میکرد. این بندر جایی بود برای سفرهای الفها به والینور. در نبرد نهایی با سائورون در دوران دوم، موسوم به آخرین اتحاد الفها و انسانها (The Last Alliance of Elves and Men)، لشکریان لیندون نقش مهمی داشتن.
در سریال حلقههای قدرت، لیندون حضور پررنگی داره و بهعنوان مقر اصلی گیلگالاد به تصویر کشیده شده. معماری این شهر در سریال با الهام از زیباییهای والینور طراحی شده و صحنههای متعددی از جلسات رسمی، جشنها و مراسمهای آیینی در این سرزمین به نمایش درمیاد. در ابتدای سریال، الروند (Elrond) بهعنوان نمایندهی گیلگالاد از لیندون راهی سرزمین دورفها در خزد-دوم (Khazad-dûm) میشه تا برای ساخت برج حلقهها همکاری شکل بگیره. همچنین، در لیندونه که الروند متوجه وخامت اوضاع میشه و درمیابه که نور الفها در حال خاموششدنه، و همین اتفاق آغازگر تلاش الفها برای نجات گونهی خودشونه.
اهمیت لیندون فقط بهخاطر موقعیت جغرافیایی یا سیاسیاش نیست، بلکه این سرزمین در اصل نماد «گذار» در دنیای تالکینه. لیندون در مرز بین خاطرههای درخشان والینور و تاریکی رو به گسترش سرزمین میانه قرار داره. برای الفها، اینجا آخرین فرصت برای تصمیمگیری بود: یا باقی میموندن و میجنگیدن، یا خداحافظی و سفر به غرب. با گذر زمان و ورود به دوران چهارم، بسیاری از الفها از طریق لیندون به والینور رفتن و جمعیت این سرزمین کمکم کاهش پیدا کرد، اما تا آخرین لحظات حضور الفها در سرزمین میانه، لیندون ایستاده باقی موند؛ همچون فانوسی در غروب.
.png)
-
ریوندل (Rivendell)؛ آخرین خانهی گرم غرب
ریوندل یا به زبان الفی، ایملادریس (Imladris)، نهفقط یک پناهگاه فیزیکی بلکه پناهگاهی روحی برای همهی کسانی بود که در جستوجوی آرامش، خرد و روشنایی بودن. این سرزمین افسانهای در دل کوههای میستی (Misty Mountains) و در نزدیکی رودخانهی برونوینن (Bruinen) پنهان شده، طوری که انگار طبیعت خودش اونو در آغوش گرفته تا از چشم دشمنان محفوظ نگه داره. بعد از شکست گیلگالاد، الفها به نقاط مخفیتر عقبنشینی کردن. یکی از این مکانها، ریوندل بود، که توسط الروند ساخته شد. این پناهگاه کوهستانی، مرکز دانش، موسیقی و صلح بود. در ریوندل، جلسات مهمی مثل شورای الروند (The Council of Elrond) برگزار شد که سرنوشت حلقهی یگانه در اون رقم خورد.
الروند تا پایان دوران سوم در ریوندل موند و بالاخره با کشتیای که فرودو، گندالف و گالادریل هم در اون بودن، راهی والینور شد. از نکات مهم تاریخی ریوندل، میشه به نگهداری از شمشیر شکستهی نارسیل (Narsil) اشاره کرد؛ همون شمشیری که در نبرد آخر دوران دوم توسط الندیل (Elendil) حمل میشد و بعد از کشتهشدنش، پسرش ایسیلدور (Isildur) با همون تیغهی شکسته، حلقهی یگانه رو از دست سائورون جدا کرد. این شمشیر بعدها در همین ریوندل، دوباره به شمشیر آندوریل (Andúril – Flame of the West) بازسازی شد و به آراگون (Aragorn) بازگردانده شد تا میراث شاهیاش رو کامل کنه.
.png)
-
لوتلورین (Lothlórien)؛ سرزمین درختان مالورن و آرامش افسونگر
لوتلورین، که گاهی فقط لورین صدا زده میشه، یکی از باشکوهترین و اسرارآمیزترین سرزمینهای الفیه که در شرق رودخانهی آندوین و در دل جنگلی سرسبز و افسونشده قرار گرفته. این سرزمین پناهگاه الفهای گالادریم (Galadhrim) و قلمرو گالادریل (Galadriel) و همسرش کلربورن (Celeborn) بود. لوتلورین با درختان طلاییِ مالورن (Mallorn Trees) شناخته میشه؛ درختانی غولآسا با پوست نقرهای و برگهای طلایی که در تمام فصلها، حتی زمستان، زیباییشون رو حفظ میکنن. اما راز ماندگاری این سرزمین در برابر گذر زمان و تاریکی، به قدرت حلقهی نِنیا (Nenya)، یکی از سه حلقهی الفی، بازمیگرده که در دستان گالادریل قرار داشت. نِنیا، که به حلقهی آب (Ring of Water) یا حلقهی الماس هم معروفه، لوتلورین رو از فساد زمان، زوال طبیعت و سایهی سائورون در امان نگه میداشت. بههمین دلیل، لوتلورین در دوران سوم به یکی از آخرین پناهگاههای مقاومت تبدیل شد.
.png)
-
گرینوود (Greenwood)؛ قلمرو مقاومت در دل تاریکی
گرینوود که بعدها بهدلیل نفوذ تاریکی به میرکوود (Mirkwood) معروف شد، جنگلی عظیم و سرسبز در شرق رودخانهی آندوین بود که محل زندگی شاخهای از الفهای جنگلی، یعنی الفهای سیلوان (Silvan Elves)، بهشمار میرفت. در این قلمرو، تراندویل (Thranduil)، الفی از نژاد سندار که از دوران اول جان سالم بهدر برده بود، پادشاهی میکرد و کاخی سنگی و زیرزمینی در دل جنگل بنا نهاده بود. گرینوود در ابتدا نماد سرسبزی و آزادی طبیعت بود، اما با ظهور قدرت دول گولدور (Dol Guldur) در جنوب جنگل و بازگشت تدریجی سائورون، بخش بزرگی از این سرزمین آلوده شد و رنگ تاریکی گرفت. حالا با شایعاتی که دربارهی فصل سوم سریال حلقههای قدرت منتشر شده، احتمال حضور شاخهای تازه از الفهای شمالی، بسیار بالاست. اگر این فرضیه درست باشه، احتمال بازگشت شخصیت محبوب تراندویل به صفحهی نمایش یا معرفی نیاکان یا همنژادان او قوت میگیره؛ اتفاقی که میتونه خط داستانی جنگلهای شرقی و مقاومت محلی الفها در برابر تاریکی رو وارد مرحلهی تازهای کنه.
-
سرنوشت الفها بعد از نابودی سائورون
با نابودی حلقهی یگانه در کوه دوم (Mount Doom) و سقوط نهایی سائورون در پایان جنگ حلقه (War of the Ring)، قدرت باقیماندهی الفها در سرزمین میانه هم رو به افول گذاشت. دلیل اصلی اینه که سه حلقهی الفی؛ یعنی ویلیا (Vilya)، نِنیا (Nenya)، و ناریا (Narya)؛ که به پایداری، حفاظت و زیبایی سرزمینهای الفی کمک میکردن، قدرت خودشون رو از دست دادن، چون حلقهی یگانه نابود شده بود و همهی حلقهها به اون وابسته بودن.
در نتیجه، سرزمینهایی مثل ریوندل (Rivendell) و لوتلورین (Lothlórien) که با کمک این حلقهها در برابر زوال مقاومت میکردن، به تدریج پژمرده و خالی شدن. خود گالادریل، الروند و گندالف بههمراه بیلبو، فرودو و سم، سوار کشتی شدن و از گری هاونز (Grey Havens) راهی سرزمین جاودانگی یعنی والینور (Valinor) شدن.
از اونجا به بعد، الفها به مرور زمان سرزمین میانه رو ترک کردن. اونهایی که هنوز باقی مونده بودن، مثل بعضی الفهای لیندون یا سیلوان، در دورهی چهارم کمکم به سمت غرب و والینور رفتن؛ سرزمینی پر از نور، آرامش و جاودانگی.
.png)
الفها در دنیای تالکین بیشتر از اینکه «ساکن» باشن، «مهاجر» هستن. از کویویینن به والینور، از بلریاند به لیندون، از جنگلها به بندرها... حرکتشون همیشه به سمت نوری گمشدهست. درونشون اشتیاقی برای «یادآوری» هست. یادآوری شکوه گذشته، عشقهای ازدسترفته، و سرزمینهایی که حالا فقط در ترانهها وجود دارن. حضور دوبارهی الفهای تازه، یا حتی بازگشت چهرههایی مثل تراندویل، شاید فرصتی باشه برای زندهکردن این احساسات در قالب داستانهای جدید.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
فانتزی مگ