زمان مطالعه: 10 دقیقه
سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» (The Rings Of Power) جدیدترین اثر از دنیای افسانهایی «تالکین» هست که داستان عصرِ دوم رو بر اساس کتاب «سیلماریلیون» (Silmarillion) روایت میکنه؛ از همون روزهای ابتدایی پخش این سریال، گمانهزنیها در مورد شخصیت «سائورون» بالاگرفت و تبدیل به یکی از محبوبترین تاپیکها بین طرفدارهای دنیای فانتزی شد. حالا که فصل اول این سریال جذاب به پایان رسیده، وقتشه که با خیال راحت نگاهی به شخصیت این آنتاگونیستِ مرموز داشته باشیم.
با شروع سریال گمانهزنیها در مورد شخصیت «سائورون» هم شدت پیدا کرد و تقریبا همهمون توی این وضعیت بودیم:
کاراکتر «سائورون» (Sauron) بدون شک یکی از هوشمندانهترین و مرموزترین شخصیتهایی هست که توسط «جی.آر.آر تالکین» (J. R. R. Tolkien) خلق شده و همین مسئله این کاراکتر رو به یکی از جذابترینها در این دنیای داستانی تبدیل کرده. برای طرفدارهایی که تا حالا کتابها رو نخوندن، این شخصیت همواره با تئوریها و حدس و گمانهای بسیار همراه بوده؛ برای درک بهترش، اول از همه باید راجع به «آردا» (Arda) و نحوهی به وجود آمدنش کمی اطلاعات داشته باشیم.
در ابتدا «سائورون» یکی از «آینور»ها (Ainur) بود؛ ارواح جاودانهایی که اولین مخلوقاتِ اندیشهی «ارو ایلوواتار» (خداوند یگانه Eru Ilúvatar) بودن. «آینور»ها با موسیقی بزرگ (Ainulindalë)، جهان «آردا» رو پدیدآوردن و بعد کالبد فیزیکی پیدا کردن تا بتونن در این جهان جدید زندگی کنن. (به آینوهایی که با جسم پا به «آردا» گذاشتن، «مایار» (Maiar) گفته میشه). در قسمت پایانی دیدیم که خود این شخصیت هم به این مسئله اشاره کرد.
(تصویرسازی از موسیقی بزرگ و آفرینش آردا)
حالا «سائورون» در زندگی جدید و کالبد فیزیکیش «مایرون» (Mairon) نام داشت و در خدمت «آئوله» (Aulë) آهنگری و مهارتهای صنعتی یاد میگرفت؛ (آئولهیِ آهنگر، یکی از والاها و آینورها و ارباب تمام ابزارهایی هست که آردا رو میسازه؛ در زمان آفرینش، موسیقی و آوازِ آئوله به خاک سرزمین میانه تبدیل شد.) اما طولی نکشید که بخاطر تمایلش به کنترل همه چیز به سمت پلیدیها رفت و خادم وفادارِ «ملکور» (Melkor) شد. «مایرون» زمانی که «ملکور» در پشت دیوارهای «آردا» سرگردان بود، مردمِ «نومهنور» (Númenor) رو تشویق کرد تا «ملکور» رو با اسم «مورگوث» (Morgoth) مثل یک خدا بپرستن. بعد از دزدیده شدن سیلماریلهای ارزشمند توسط «مورگوث» جنگهای بسیاری بین الفها و سپاه تاریکی درگرفت، طی این درگیریها «مایرون» به عنوان سروان ارشد «مورگوث» فرماندهی رو بر عهده داشت. (جنگهایی که در اپیزود اول از فصل اول سریال بهش اشاره شد.) در این دوران بود که «مایرون» از قدرتهای خودش رونمایی کرد؛ او ارباب توهمزایی و تغییر شکل بود و گرگینهها و خونآشامها رو کنترل و رهبری میکرد. واژهی «سائورون» به معنیِ «منفور» برای اولین بار توسط الفهای برینِ «نولدور» برای توصیف فرماندهی «ملکور» به کار برده شد. داستان جنگهای دوران اول و نحوهی شکلگیری اولین «اوروک»ها حسابی مفصله، اما بعد از شکست «سائورون» بدست «لوتین» و نابودی «مورگوث»، «ایونوه» سائورون رو به تالارهای «مانوه» فرامیخونه تا در برابر «والا»ها از اعمال زشتش توبه کنه ولی «سائورون» به «تائور نو فوئین» (سرزمینهای مرتفع) فرار میکنه و سرانجام دوران اول به پایان میرسه.
(تصویری از آئولهی آهنگر)
دوران دوم تقریبا با خط زمانی سریال، هممسیر هست؛ در این دوران، بعد از حدود هزار سال زندگی در خفا «سائورون» باز هم فعالیتهای خودش رو شروع میکنه و همینطور که در قسمت پایانی فصل اول دیدم، «کلبریمبور» (Celebrimbor) با کمک «سائورون» در قالبِ «هالبرند»، سه حلقه با ترکیبی از «میتریل» و نقره و طلای والینور برای الفها میسازه، این شخصیت باز هم در کالبدی جدید و با اسم « آنّاتار» (Annatar)، «پیامبر فناناپذیرها» (prophet of the immortal beings) یا «ارباب هدیهها» (Lord of Gifts)، خودش رو معرفی میکنه و با الفهای «ارهگیون» (Eregion) دوست میشه و به اونها هنر،جادو و آهنگری یاد میده؛ ساخت حلقههای قدرت آغاز میشه و الفها با کمک سائورون هفت حلقه برای کوتولهها و نه حلقه برای انسانها میسازن، در این زمان، «سائورون» به صورت پنهانی «حلقهی یگانه» رو برای کنترل سایر حلقهها در کوه هلاکت میسازه و قسمت بزرگی از نیروی تاریکش رو درونش قرار میده.
یکی دیگه از مهمترین اتفاقات در دوران دوم شکلگیری سرزمین «موردور» (Mordor) هست که تو اپیزودهای شش و هفت سریال «حلقههای قدرت» بهش پرداخته شد؛ بعد از آماده سازی سرزمین تاریکی، «سائورون»، «باراد دور» (Barad-dûr) یا «برج تاریکی» (Dark Fortress) رو در نزدیکی کوه هلاکت میسازه و دستور ساخت «دورازهی سیاه» رو میده تا جلوی مهاجمین رو بگیره. برای درک بهتر اتفاقات سریال باید کمی صبور باشیم چون که قدرت سائورون ۷۰۰ سال پس از ایجاد موردور به اوج خودش میرسه؛ درست در زمانی که سرزمین میانه در آتش جنگ میسوخت، «نومهنوریها» برای بار دوم با ارتشی عظیم به جنگ نیروهای تاریکی میان. «سائورون» که متوجه میشه، نمیتونه «نومهنوریها» رو شکست بده، با زیرکی کاری میکنه که شاه «آر-فارازون» (Ar-Pharazôn) او رو به عنوان گروگان به «نومهنور» ببره. «ارباب تاریکی» در اونجا به سرعت از یه زندانی به مشاور شاه تبدیل و به« تار-مایرون» (Tar-Mairon) معروف شد. «سائورون» دوباره «نومهنوریها» رو به پرستش «مورگوث» تشویق کرد و معبد عظیمی براش ساخت که در اونجا انسانها رو قربانی میکردن. در نهایت سائورون با تکیه به طمعِ «فارازون»، نومهنوریها رو برای حمله به خود «والینور» و «والار» متقاعد میکنه. بالاخره خود «ارو» برای اولین بار در کارانسانها دخالت میکنه و «نومهنور» رو برای مجازات زیر آب دفن میکنه و همهی نیروهای ارتش «نومهنور» در دریا غرق میشن. «سائورون» هم در دریا غرق شد و بعد از برگشتن، تواناییش در تغییر کالبد فیزیکیش رو برای همیشه از دست داد و بعد از اون به شکل ارباب تاریکی باقی موند. این بار هم مثل سری قبل به موردور فرار کرد و آروم آروم قدرت خودش رو در سالهایی که به سالهای تاریک مشهور شدن، پیدا کرد.
جنگهای دوران دوم با «آخرین اتحاد انسانها و الفها» (the Last Alliance of Elves and Men) به پایان میرسه؛ تعداد کمی از نومهنوریهای معتقد به «ارو» و «والارها» که توسط «الندیل» (Elendil) رهبری میشدن با شاه الفها، «گیل-گالاد» ( Gil-galad) متحد شدن و جنگی علیه سائورون راه انداختن که سرانجام «ارباب تاریکی» شکست خورد ولی در طول این جنگها هم «گیل-گالاد»، هم «الندیل» و پسر بزرگش، «آناریون»، کشته میشن. «ایسیلدور» (Isildur) پسر دوم «الندیل» موفق میشه انگشت سائورون رو با شمشیر شکستهی پدرش قطع کنه و حلقه رو از دست سائورون دربیاره؛ اما در نهایت «حلقهی یگانه» به ایسیلدور خیانت میکنه و برای ۲۰۰۰ سال در رودخانهٔ بزرگ «آندوین» گم میشه و دوران دوم با آرامشی شکننده به پایان میرسه.
(تصویری از قیام الندیل و گیل-گالاد در برابر سائورون)
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
جعبه HTML