زمان مطالعه: 6 دقیقه
دنیایی که نویسندهی بزرگ «جان رونالد رول تالکین» (John Ronald Reuel Tolkien) خلق کرده پر از سلاح، گوهر و جواهرات جادویی هست. در این مقاله با ما همراه باشین تا نگاهی به لیستی از اشیا خاص این دنیا داشته باشیم و ویژگیهای هر کدوم رو بررسی کنیم.
*این مقاله با تمرکز بر سهگانهی ارباب حلقهها تنظیم شده.
- شیشهی گالادریل یا جام ستاره:
پیش از اینکه «یاران حلقه» (The Fellowship Of The Ring)، «لوتلورین» (Lothlórien) رو برای حرکت به سمت «موردور» (Mordor) ترک کنن؛ «بانو گالادریل» (Lady Galadriel) هر یک از اعضا رو با هدیهای خاص بدرقه میکنه. هدیهی «فرودو بگینز» (Frodo Baggins)، «شیشهی گالادریل» (Phial of Galadriel) بود که به اسم شیشهی ستاره هم شناخته میشه، چون اندکی از نور ستارهی «ائارندیل» در این شیشه ذخیره شده. «ائارندیل» (Eärendil) یکی از سیلماریلها بود؛ به عبارت دیگه در اصل این نور، بازتابی از بازتاب نور دو درخت «والینور» بود. در هنگام سفر به موردور، هم «سموایز گمجی» و هم فرودو از نور این شیشه استفاده میکنن تا شلوب (Shelob)، عنکبوت غولآسا رو به عقب برانن. هنگامی که این دو به «کوه نابودی» میرسن نور شیشه هم ناپدید میشه، چرا که در قلب قلمرو «سائورون» (Sauron) جایی برای نور و روشنی نیست. فرودو هنگامی که «سرزمین میانه» رو به مقصد «سرزمینهای همواره زنده» ترک میکنه، شیشهی ستاره رو هم با خودش میبره اما نور این شیشه هنگامی که کشتی در ساحل «آمان» پهلو میگیره، ناپدید میشه.
- شنل و سنجاق برگهای لورین:
یکی دیگه از هدایای «بانو گالادریل» به یاران حلقه یک شنل کلاهدار برای مخفی ماندن از دید دشمنان به همراه سنجاق سینهای برای بستن اون داد. این سنجاق ها «برگهای لورین» (Elven Leaf Brooch) و یا «سنجاق الفی» نام دارن و ردا ها شخصاً توسط «گالادریل» و دوشیزگان بافته شده بودند
گردنبند «ایون استار» (EvenStar)، گردنبندی نقرهایی با سنگی شفافه که نور خورشید رو درون خودش ذخیره داره. در افسانهها اومده کسی که به درون این گوهر نگاه کنه قلبش آکنده از شور و امید میشه. در داستان عاشقانهی «آراگورن» و «آرون» در مجموعه فیلمها و رمانهای «ارباب حلقهها»، «آرون» (Arwen) این گردنبند رو به همراه یک درفش به «آراگورن» (Aragorn) هدیه میده تا در زمان دوری و جنگ همواره به یادش باشه و در برابر هجوم ناامیدیها مصون باشه.
حلقههای قدرت و تاثیرشون بر سرنوشت مردمِ «سرزمین میانه»، بدنهی اصلی سهگانهی «ارباب حلقهها» و سریال «حلقههای قدرت» رو تشکیل میده. با اینکه حلقهی یگانه همیشه محور اصلی داستان بوده؛ ولی این انگشتر جادویی و اسرارآمیز تنها حلقه در جهان «آردا» نیست. در مجموعه ۲۰ حلقه به دستِ شخصیتهای مختلف و با کاربردهای متفاوت ساخته میشه؛ سه حلقه برای الفها، نه حلقه هدیهی سائورون به انسانها، هفت حلقه که به دورفها رسید و یک حلقه برای فرمانروایی به همه!
اگه دوست دارین بیشتر در مورد داستان حلقهها بدونید ما براتون یه پست ویژه داریم: تمام حلقههای قدرت در دنیای «ارباب حلقهها
تاج شاهی گاندور که به اون تاج بالدار، تاج نقره ای، تاج سپید و یا تاج الندیل هم گفته میشه، همون تاجی هست که در انتهای فیلم سوم بر سر آراگورن گذاشته میشه. در کتابِ ارباب حلقهها، تالکین این تاج رو چنین توصیف میکنه:
"به شکل کلاهخود نگهبانان ارگ بود، اما بلندتر و کاملاً سفید. بالها در دو لبهٔ آن قرار داشت و از مروارید و نقره ساخته شده بود، مانند بالهای مرغان دریایی، چون یادآور شاهانی بود که از آن سوی دریا به آنجا آمده بودند؛ و هفت سنگ قیمتی (مانند الماس) به صورت دایره ای روی آن چیده شدهاند و در نوک آن یک گوهر تنها بود که نور آن مانند یک شعله بالا میرفت."
اولین تاج گاندور در اصل همون کلاهخودی بود که «ایسیلدور» (Isildur) در نبرد آخرین هم پیمانان یا «داگورلد» به سر داشت. در نبرد «باراد-دور»، بردارش «آناریون» با سقوط یک سنگ کشته میشه و کلاهخود «ایسیلدور» هم همراه با اون از بین میره. در دوران فرمانروایی «آتاناتار دوم»، یه تاج جدید از نقره و سنگ قیمتی ساخته شد و به عنوان میراث او برای شاهان بعدی «گاندور» به یادگار موند. بنا به سنت، هر پدر پیش از مرگش، این تاج رو بر سر پسرش میگذاشت و یا اگه پسر (یا نوادگان) در هنگام مرگ پدرشون حضور نداشت تاج در آرامگاه شاه گذاشته میشد و هر زمان که جانشین میرسید به تنهایی به آرامگاه میرفت و تاج رو برمیداشت.
در سال ۲۰۵۰ «پادشاه جادوگر آنگمار»، «ائارنور» شاه آن زمانِ گاندور رو به مبارزه طلبید، «ائانور» تاج رو بر روی قبر پدرش، «ائارنیل دوم»، گذاشت و تنهایی به «میناس مورگول» رفت و هرگز پس از آن دیده نشد. از آنجایی که او فرزندی نداشت، از آن پس پیشکاران فرمانروایی گاندور رو به عهده گرفتن و تاج در آرامگاه «ائارنیل دوم» باقی موند؛ پیشکار گاندور برای خودش یه عصای سفید انتخاب کرد. پیش از تاجگذاری «آراگورن دوم»، «فارامیر» به آرامگاه «ائارنیل» رفت و تاج رو به همراه چهار نگهبان به دروازههای «میناس تیریث» رسوند. به درخواست «آراگورن»، فرودو تاج رو آورد و به گندالف داد و او تاج را بر سر «آراگورن» گذاشت. «آراگورن» تاج را برداشت و جمله ای به نقل از الندیل گفت، هنگامی که به سرزمین میانی رسید:
Et Eärello Endorenna utúlien. Sinome maruvan ar Hildinyar tenn' Ambar-metta!
"از آن سوی دریای بزرگ به سرزمین میانی آمدهام. در این مکان ثابت قدم میمانم، من و خاندانم تا پایان جهان!"
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین:
جعبه HTML